بروز شده در : پنجشنبه 30 فروردین 1403 ساعت 10:46 قبل از ظهر

آخرین اخبار

کد خبر: 10328
تعداد نظرات:۳ دیدگاه
تاریخ انتشار:جمعه 19 دی 93 12:07 ب.ظ

خاطراتی ازکنگون قدیم(31)

تئاتر در کنگان قدیم

یکی ازخاطرات خیلی جالب قدیمی مربوط به نمایش یا نمایش نامه ها  توکنگون قدیمن …

خاطراتی ازکنگون قدیم(۳۱) /  تئاتر

از اونای که تو ذهنم مونده، پیامی مستقیم و بی واسطه داشتم، تو نهایت احساس و درک متقابل، هنرمندائی که نمایندگی هنر اصیل و تصورات زیبا به عهده داشتن و فکرای بلندی که به مخاطبینشون انتقال می دادن  نوجوونائی که انگار سی هنرمندی خاص ساخته شده بیدن و با یه حس قشنگ هنری، پیام خیلی بزرگی از(درون) وجودشون بیرون می زد.

با وجود همه ی رسانه های همه جوره  امروزی هنوز هم دلتنگ یه متن نمایشی خوب ری صحنه هسیم ، نمایشی که تولید پیامی آگاهانه و آگاهی دهنده ازش ببینیم.

نمایش های کنگون قدیم با هنرمندی  بچه های با استعداد و آگاه ازنقش خود با صحنه هنری و محصولی از یه تصویر زیبا برای تماشاچی، بدل به یه گروه از بازیگرهای ماهر و نقش دار تو جامعه شدن .

نویسنده خوب، کارگردان آگاه، مدیر فکری، بازیگر خلاق، چهره پردازهای ماهر، سن و صحنه آرای باتجربه، ازجمله کسانی هسن که سی تبدیل شدن به یک حلقه ارتباطی پر افتخار بین هنرمندان و مردم ،  تودسترس ما هسن.

جوونا و نوجوونائی که با اجرای یه نمایش به تحقق یه مطلب و یه هدف مهم یه کتاب بسادگی تو ذهن  تماشگر پیاده می کردن ، و امکان رسوندن  اونا به یک طرح و هدفی بالاتر و فردایی بهتر، باهنری  کم هزینه اما پر زحمت رواج می دادن .
اولیش نمایشی زنده، به چند سال قبل از انقلاب  برمی گردت؛ یه جشنی تو دبستان اختر سابق( شهید شعبانی ) سرپا وابید که بعد از رژه گروهها و صنوف مختلف محلی با لباس سنتی، یه رینگ مسابقه ی بوکس به شکل خیلی طبیعی تومحیط سرباز(آزاد) درست کرده بیدن، و یه نوجوون “سیه چرده و یه نوجوون  “سوزه “در نقش “محمد علی کلی” و “جو فریزر” با مشتی که تودستکش بوکس بید به سروپرتک هم می کوبیدن، البته حرف کارگردان نشنیده گرفتن و کم کم راس راسکی سی هم می زدن و بعد بزور بارزشون کردن.

قرار بید که کِلی پیروز وابوت ولی جو فریزر زودتر از داور دسش بالا برد و ری کف رینگ افتاد !  با لنگوته و کوت بادش می زدن دوپِلُو ولی می گفت مو بردُم موبردُم … نقشن دیگه…خلایق هرچه لایق.

و یکی دوسال بعد یه نمایشنامه ی تو محوطی پشتی مدرسه (آریا سابق) که با  شرکت آقای ابراهیم عظیمی معلم قدیمی کنگان و درقالب صحنه و پرده با موضوع تاریخی احتمالا “امیر کبیر” ؛ که جمعیت زیادی اومده بودن سی تماشا برگزار وابید.

و بعد از انقلاب اولین نمایشنامه بوسیله استاد اشکپور و دانش آموزان دبیرستان آیت الله طالقانی با عنوان :” آنسوی دیوار” تو سالن تئاتر دبستان شهید شعبانی  نمایش دادن.

و بعد از او آقای “غلامحسین بارونی” عهده دار کارگردانی و اجرای بسیاری از نمایش ها شد.  از جمله پرچم اسلام را بربلندی بیافراز ، میثم تمار، ابوذر و…را به نمایش گذاشت  که در همه اونا دانش آموزان راهنمائی و دبیرستان کنگان ایفای نقش می کردن و نمایش پرچم اسلام بر بلندی بیافراز  تو جشنواره بوشهر مقام دوم بدست اورد.

و مدتی بعد هم  آقای” حمید جم رتبه” مربی پرورشی راهنمائی شریعتی  نمایشنامه “سربداران ”  کارگردانی و اجرا کرد. باز هم تعدادی از بچه های کنگان به نقش آفرینی دس زدن و مو هم تو چند تا از این نمایشنامه ی آخری شرکت داشتم . هر نمایش  سی تمرین دو سه ماه وقت می برد و شبهای اجرا هم انصافا استقبال خوبی ویبید و بچه ها زحمات زیادی می کشیدن تا یه کاری خوب در بیات.

مثلا سی نمایش پرچم اسلام بر بلندی بیافراز ؛ چون  درباره جنگ عراق و ایران بید؛ خاک اره از پشت کارگاه نجاری مرحوم آشنا کنار خیابون فرمانداری تو گونی می ریختیم و ری کُول می آوردیم دبستان شهید شعبانی.

توی همین تئاترا  کار و مهارت ارتباط و نقش یابی کمک زیادی می کرد تا بچه ها در کارای دیگه هم موفق باشن. حتی یکی دوتا از این بچه ها بعدها تو فیلم “تلوزیونی دوچرخه”(که از شبکه ۱و۲ پخش شد ) از همین طریق معرفی وابیدن و به عنوان قهرمان های اصلی ، نقش بازی کردن.

تو کار تیمی هماهنگی و انسجام هم تمرین می کردن و حتی نوشتن و خوندن “پییس ها” و حفظ کردن دیالوگ و تهیه لباس و”گریم” هم خودش کلی به بهتر شدن روحیه بچه ها بخصوص بچه های شرمُو کمک می کرد یا تو یه صحنه ی درحال اجرا  که یکی از بازیگران قصد اوردن یه وسیله به عنوان جزئی از نمایش توی صحنه روبروی تماشاگرا زمین خورد. یکی دیگه از بازیگرای صحنه بش خیلی عادی گفت: چقدر بی عرضه؟ حتی نمی تونی این رو پیش ما بیاری؟!… طوری این قسمت طبیعی اجرا کردن که تماشاگرا فکرش نکردن  که ای قسمتکو” مال” نمایش نبیده و در نمایش ها ی بعدی همین قسمت  اجباری جزئی از اجرای نمایش وابید خنده و شوخی همیشگی قسمتی از تمرین نمایش بید ولی وقت نمایش، جدی جدی بیدن یاد اساتید و همه ی دوستان بخیر.

و حرف آخر؛ نسل فعلی هم می تونن اِگه بخوان یه پیام مثبت برای همه تو ای برنامه به بقیه انتقال بدن.

=========================

برگردان اصطلاحات محلی:
۱) سرپُرتک: سروصورت ۲)سوزه: سبزه ۳)بارز: جدا کردن ۴)شرمو: بسیارکم رو  ۵)راس، راسکی: راستی راستی جدی، جدی   ۶) لنگوطه: لنگ،
۷) کوت: کت  ۸)دوپلو: بین / میان دوحالت       ۹)وابوت: بشود       ۱۰)دس زدن: پرداختند
نوشتار : عبدالمجید اورا

وبلاگ نجوای کنگان

نظرات

  1. بازيگر نوجوان كنگانى says:

    سلام آقایى که این متن رو نوشتى…….
    هنوز هم بازیگراى نوجوان و جوان زیادى هستند که باوجود داشته هاى فراوانشون تحت حمایت قرار نمیگیرن،اخه من که یک گروه نوجوان دارم و مى خواهم یک کار رو روى صحنه ببرم از کجا باید هزینه اولیه تأترم رو بیارم،،،یکى نیست که مارو حمایت کنه؟!………..

  2. همشهری says:

    بله باشما موافقم . متاسفانه مسولین فرهنگی شهر خیلی ضعیف هستند

  3. جعفر says:

    انجمن نمایش چرا از این جوانان حمایت نمیکنند پس چکار میکنند ؟

ارسال نظر

این خبر برای شما تهیه شده است لطفا نظرتان را بیان کنید.

یادداشت سایت

متن