بروز شده در : پنجشنبه 30 فروردین 1403 ساعت 10:46 قبل از ظهر

آخرین اخبار

کد خبر: 135
تعداد نظرات:یک نظر
تاریخ انتشار:چهارشنبه 24 اردیبهشت 93 2:17 ب.ظ

قافله جلنگ جلنگو

رضا طاهری از نویسندگان و شاعرانی است که در فضای استانی و کشوری شناخته شده‎است و  در بندری که پشتش به کوهی بلندگرم است، بالیده و رشد کرده‏است.طبیعت گرم و متضاد کوه – دریای بندرکنگان که در تلاقی خلیج‏فارس و کوه‏های زاگرس است و آرزوهای کودکی‏اش او را به وادی ادبیات کشانده‎است.از رضا طاهری از […]

رضا طاهری از نویسندگان و شاعرانی است که در فضای استانی و کشوری شناخته شده‎است و  در بندری که پشتش به کوهی بلندگرم است، بالیده و رشد کرده‏است.طبیعت گرم و متضاد کوه – دریای بندرکنگان که در تلاقی خلیج‏فارس و کوه‏های زاگرس است و آرزوهای کودکی‏اش او را به وادی ادبیات کشانده‎است.از رضا طاهری از زندگی‎اش و آخرین کتاب چاپ شده‏اش از مروارید تا نفت که تاریخ خلیج‏فارس و بندرکهن سیراف تا عسلویه و کنگان امروز می‏باشد سوال پرسیدیم و تا موضوعات اجتماعی کشورهای حاشیه خلیج‏فارس پیش رفتیم.خواستم مصاحبه‏اش مثل صحبت‏های همیشگی‏اش از شعر و تاریخ و مسایل اجتماعی- فرهنگی با هم باشد و از ایشان قول گرفتیم در یک مصاحبه‎ی دیگر به وضعیت روستاها و بخش‏های شهر کنگان بپردازیم

از خودتان بگویید و این که زندگی در بندرکنگان چه تاثیری بر نوشته ‏های شما گذاشته است؟

من در کناره کوه و دریا بزرگ شده‏ام و با خبرهای قافله جِلنگ جِلنگو خوابیده‏ام   و صبح گاهان از خواب برخاسته‏ام، همیشه پرسیده‏ام:  نخلکِ ما چه طوره. نخلک ما توی همه‏ این سال‏هایی که شتر عمر ما از این مسیر می‏گذشته وضعیتش تعریفی نبوده‏است. شهر کوچک اما پر از رویای کنگان آرزوهای بزرگی داشته‏است. افسوسِ آرزوهای بزرگ از درون خاک‏اش دارد شعله می‏کشد. مثل زندگی ما که گاهی شعله می‏کشد و بعد می‏سوزیم و خاکستر می‏شویم حالا آن‎هایی که کم‏تر سوخته‏اند سیاه‏سوخته یا سبزه شده‏اند. تلاقی کوه ـ دریای کنگان شاعرانه است ما روی جغرافیایی زندگی می‏کنیم که یک بعدش طبیعت بیرونی است و یک بعد آن طبیعت درونی ما. من نیز مثل غالب همشهری‏هایم نگاه بیش‏تری به دریا داشته‏ام و کمتر به کوه‏های سوخته و خشک شهرم نگاه کرده‏ام هرچند گاهی توی حس شاعرانه صبح گاهان چشم‏ام به تماشای کوه باز می‏شد و غروب از سمت دریا  باز می‏گشتم و مشتی آب بر می‏داشتم از دریا می‏ریختم پای کوه‏ها که دست‏های مرا به آسمان برسانند. این ما را منتظر تر بار آورد و آرام تر و صبور تر و گاهی هم خروشان مثل دریای روزهای طوفانی.

آقای طاهری این قافله جِلنگ جِلنگو چیست؟ چقدر واقعی است؟

بچه که بودم با داستان‏های چون قافله جلنگ جلنگو بزرگ شدم که دو شخصیت روباه و کلاغ داشت و روباه بیرون شهر  هسته‏ی خرمایی کاشته بود و کلاغ پاره‏ی استخوانی. و هر دو در اندیشه‏ی کاشت خود بودند؟ و از کاروان‏هایی که می‏گذشتند سرنوشت کاشته‏اشان را می‏پرسیدند؟ روباه این داستان دائما می‎پرسید نخلک ما چه طوره؟ ولی این صرفا یک داستان نیست. مردم کنگان برخلاف نظر مدیران شهری‏اش که رشد زندگی شهرنشینی‏اش در راستای ایجاد تاسیات گاز در منطقه می‏دانند از قدیم الایام با بازرگانی و دریا نوردی روزگار می‎‏گذرانده‏اند و علاوه بر دریانوردی در مسیر کاروان‎های بازرگانی مسیر ساحلی  نیز بوده‏اند (کاروان‏هایی از شتر). ضرب المثلی محلی می‏گوید: سه چیز در صحرا پنهان نمی‏ماند: عشق، کوه و کاروان شتر. و باز همین مردم به آدم‏های گیج و ناپخته می‏گویند فلانی شتر با بارش را گم می‏کند. بگذریم توی زندگی مردم گذشته ۱۰۰ تا۲۰۰ سال قبل حداقل ۴ تا ۵ هزار نفر شتر توی شهرستان‎های امروزی پارسیان، کنگان و دیر وجود داشته‏است که در مسیر ساحلی بندر لنگه تا دیلم به امر بازرگانی می‏پرداختند این علاوه بر بازرگانی دریایی می‏باشد که بغله‏های(لنج های چوبی بزرگ قدیمی) قدیمی به صورت سنیار (دو شادوش و پابه‏پای هم) می‏رفتند.

فکر کنید یک کاروان ۵۰۰ نفری از شتر  با توجه به این که شترها پشت سر هم و به صورت قطار حرکت می‏کنند و اگر طول هر شتر را ۲ متر بگیریم چیزی حدود یک کیلومتر قطار شتر ما خواهد بود. (چند کاروان‏ از این شترها هنوز در این مسیر وجود دارند) فکرش را بکنید توی گردن برخی از شترها زنگوله باشد، حالا ما یک کاروان چندین کیلومتری را داریم با سرعت ۵ کیلومتر در ساعت که جانور اهلی و غیر اهلی به آن حمله نمی‏کند و از شهر قدیمی کنگان می‏گذرد و طول کاروان شتر از قطر هسته اولیه شهر کنگان بزرگ‏تر است. حالا شترهای ما پیدا شده‏است. چونان که عشق وکوه، ناپیدا نمی‏ماند. خدا کند برخی‏ها هویت تاریخی ما را گم نکنند آن‏گونه که شتر را با بارش گم می‏کنند.

«از مروارید تا نفت» تاریخ خلیج فارس از بندر سیراف تا کنگان و عسلویه، چرا به این موضوع پرداختید؟

منابع و مطالعات اولیه داشتم. پژوهشی مرتبط با تاریخ منطقه‏ای که در آن زندگی می‏کنم انجام نشده‏بود، قصد تاریخ‏ نویسی به صورت جدی نداشتم ولی اطلاعات و منابع خوبی داشتم این شد که بنویسم و بعد مجبور شدم بخش‏هایی که بیش‏تر مورد رضایت خودم بودند را به دلیل  رعایت حداقل‏های تاریخ نویسی حذف کرده‏ام. با این همه من به جهان بیش‏تر از شهرم نگاه می‏کنم و خودم را شهروند دهکده‏ی جهانی می‏دانم. در دهکده‏ی ذهنی من کنگان، بوشهر و خلیج فارس هویت دارند و دوست داشتنی‏اند و معتقدم شناخت جزء   درک کل را آسان‏تر می‏سازد و این بود که برای یافتن هویت فرهنگی‏ام هویت تاریخ جغرافیایی که درآن زندگی می‏کنم را جستجو کردم.

شما از فعال‏ترین‎های‏ نویسنده‏گان و شاعران کنگان  و همین طور استان بوشهر در حال حاضر می‏باشید آیا تا به حال برای چاپ یا تحقیق به خصوص کتاب تاریخ خلیج‏فارس که به صورت مفصل و جزیی تاریخ مردم کنگان نیز می‏باشد حمایت دولتی داشته‏اید؟

خیر، آیا از نویسنده‏ها یا شاعران حمایت هم می‏شود؟! نمی‏دانم. حمایت دولتی‏ها از ادبیات و شعر کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی‏ارزد. فقط این را بگویم تا حال حاضر هیچ اداره‏ی دولتی حتی یک کتاب از من خرید نکرده‏است و … بی‏خیال تنها چیزی که می‏توانیم از آن صحبت کنیم ایجاد فضای مناسب است. که حالاها این گونه نیست: که بسته‏ام در خم گیسوی تو امید دراز.

آیا در شهر کنگان فضای مستعد برای توسعه فرهنگی ایجاد شده‏است؟

وضعیت و فضای فرهنگی کنگان در حد تعریف و قد و قامت این شهر نیست. این گونه بگویم در ایجاد فضا و فراهم‎کردن شرایط توسعه‏ی فرهنگی در این شهر، مدیریت فرهنگی این شهر نمی‏تواند با این مقدار هزینه اصلا بگویم با این مقدار پارچه برای کله‏ی زیر آفتاب شهر کنگان عرقچینی فراهم کند چه برسد به تهیه  لباسی در خور شأن و قامت کنگان. در تعریف جغرافیا ما دو تا نکته داریم یکی مرز هست و یکی سرحد. کنگان مرز خشکی ایران است و مرز آبی هم که تعریف خودش را دارد و سرحد یعنی جایی که نگاهی به بیرون می‎‏اندازد.مرز  نوع نگاه درونی به جغرافیاست.یعنی از مرز به مرکز می‏رسیم و از سرحد به دنیا.باید یاد بگیریم حتی در تعریف‏هامان بندرنشینان ایرانی خلیج فارس را تنها مرزداران ایرانی نخوانیم. ما سرحد ایران هستیم برای ارتباط با دنیای بیرون و توسعه فرهنگ ایرانی.

از وضعیت مدیریت اجتماعی و فرهنگی شهر کنگان بگویید؟

گفتم که وضعیت نخلک ما تعریفی نسیت. مدیریت سیاسی و شهری کنگان کمتر حضور مدیر یا مدیران لایقی و تاثیر گذار را تجربه کرده‏است. زندگی بازرگانی همراه با مشکلات زیاد در سال‏هایی پیش از انقلاب و مشکلات طاقت‏فرسای پس از انقلاب ذهنیت مردمش را  بارور نکرده‏است. این مشکلات غالب مردم جنوب ایران در این صدسال است که نمونه آن بندرنشینان کنگانی می‏باشند. حداقل توی این ۳۰ سالی که من به خاطر دارم محیط اجتماعی کنگان درگیرودار مسایل زیر  بوده است:

  • · مهاجرت‏های ساکنان مختلف ایران به این شهر از جمله مهاجرین خوزستانی جنگ و مهاجرین بازرگانی شهرهای اطراف و مهاجرین اشتغال صنعتی سال‏های اخیر
  • · تغیرات نامناسب محیط‏زیست به واسطه ایجاد تاسیسات صنعتی نفت و گاز و طریقه‎ی نامناسب ماهی‏گیری و تاثیر مستقیم بر گذران زندگی ماهیگران  این شهر و حتی سفره‏ی غذایی مردم.
  • · مشکلات عدیده‏ای که در امر بازرگانی از جمله قانونی بودن یا غیر قانونی بودن ته لنجی و نوع و نحوه بازرگانی از طریق لنج‏های چوبی و کوچک در بندرکنگان وجود دارد.
  • · کم شدن ارتباط بازار کار و بازار مصرف ساحل نشینان ایرانی با ساحل نشینان جنوبی خلیج فارس.

اینها فرصت تثبیت فرهنگی کمتری را در شهر کنگان ممکن ساخته اند  درست است که نتیجه برخی از کارهای فرهنگی گاهی در درازمدت اتفاق می‏افتد ولی باید گفت مدیران ۱۰۰ ساله اخیر کنگان بیش‏تر چون کلاغ داستان قافله جلنگ جلنگو استخوان کاشته‏اند و منتظر نشسته‏اند. البته باید گفت کنگان در ۳۰۰ سال اخیر چندین بار به دلیل جنگ و قحطی و وبا و طاعون خالی از سکنه شده است و در کنار همه‏ی این‏ها در ۵۰ سال گذشته بهترین همبستگی اجتماعی را در سال‏های اخیر می‏بینیم، نزدیک‏تر شدن فضای خانوادگی به واسطه ازدواج بین قوم های ساکن شهر کنگان و حضور فعال مهاجران‎در فعالیت‏های شهری تقریبا کنگان را به یک تثبیت اجتماعی فرهنگی می‏رسد.

چرا رابطه کنگان با حاشیه جنوبی خلیج فارس کمتر شده است؟‎

همانگونه که به اثبات رسیده‏است تفاوت‏های نژادی و زبانی و مذهبی به ندرت دلیل اصلی اختلاف و مخامصه هستند. در کنگان خودمان خانواده‏های بسیاری هستند که در میان فرزندان ترکیب شیعه و سنی دارند. یا با زبان عربی و فارسی صحبت می‏کنند بنابراین بیهوده و نابخردانه است که ادعا شود ایرانی بودن و عربی بودن مانع از گسترش مناسبات دوستانه در منطقه خلیج‏فارس است. مردم کنگان رابطه‏ی گرم تجاری با ساحل نشینان جنوب خلیج‏فارس داشتند و نیازهای زندگی اولیه آن روز سواحل نشینان جنوبی به واسطه روابط بازرگانی با ایران تامین می‏شد. مواد غذایی چون گوشت   میوه   پیاز  تنباکو، زیرانداز و …  حتی علوفه حیوانات باربرشان از ایران به حاشیه جنوبی خلیج‏فارس صادر می شد و متقابلا برخی از اقلام ادویه‏جات و روغن و برنج هندی و پاکستانی به ایران وارد می‏شد. این ها مراودات بازرگانی صدساله اخیر است که مرکزیت بازرگانی خلیج‎فارس از سیراف و کیش و هرمز و بوشهر و بصره و بحرین  به کویت و قطر تغییر یافته بود. این مربوط میشود تا قبل از جنگ ایران و عراق و تغییر مرکز تجاری خلیج‏فارس که امروزه دبی می‏باشد و استخراج و فروش گاز قطر. در سال‏های اخیر با توجه به حجم تجارت جهانی و مساله نفت عرب‏های حاکم بر خلیج‏فارس و چالش‏های اجتماعی موجود در خلیج فارس و در راستای رسیدن به اهداف اقتصادی و با توجه به عدم قدرت نظامی دائما از سیاست حذف و پرهیز از مشارکت با ایران به بهانه تنش‏زا بودن ایران و قوم ایرانی  استفاده می‎برند و کم‏کم دید و ذهنیت مردمان کشورهای عرب همسایه را با این تبلیغات نسبت به همسایه با فرهنگ و قدیمی خویش آشفته می‏سازند. این در حالی است که در نیم قرن گذشته امرا و حاکمان شیخ نشین‏های عربی نه تنها به شهروندان ایرانی احترام می‏گذاشتند بلکه باز شکاری مدیران روستایی ایران را می‏شناختند و احترام می‏گذاشتند. پرهیز کشورهای حاشیه خلیج فارس از روابط فرهنگی با شهروندان ایرانی (جز در قالب سرمایه‏گذاری در دبی) سبب شده‎است روابط سرد و به تیرگی کشیده شود و بندرساحلی کنگان جزء ارتباطات تجاری محدود و بازدیدهای خانوادگی کوتاه رابطه‏ی با مردم آن‏ور خلیج‏فارس (حتی ایرانیان) نداشته باشد. اصلا گرفتن روادید به کشورهای مثل بحرین برای سواحل نشینان ایرانی خلیج ‎فارس خیلی سخت است. فرقی هم میان شیعه و سنی و عرب و غیر عرب نیست، فعلا حاکمان کشورهای کوچک همسایه به علت چالش‏های موجود و جدی در کشورشان و باز شدن درهای بازار جهانی به علت پول حاصل از فروش نفت و کم شدن نیازشان به ما تلاش می‏کنند از روابط اجتماعی و فرهنگی با ما بپرهیزند. یواش یواش همسایه‏های کنار خانه‏ی ما دارند از ما جدا می‏شوند و ما چونان جزیره‏هایی از هم دیگر فاصله می‏گیریم.

از چالش‏های اجتماعی حوزه خلیج فارس و چگونگی تاثیر آن بر مردم کنگان بگویید؟

درجغرافیای کشورهای حاشیه خلیج‎فارس با همه‏ی تحولات و تغییرات ظاهری که به علت رشد سریع اقتصادی ناشی از نفت در بافت اجتماعی و اقتصادی به وجود آمده‏است همه‏ی این کشورها از نظر نوع سیستم حکومت‏داری  به مشخصه‏های حکومتی قبایل عرب متکی هستند و حکومت تنها در دستان یکی است که با سازو کار مشورتی غیر رسمی تحت عنوان مشاور یا شورای قبیله تا اندازه‏ای تعدیل می‏شود. افزایش جمعیت، ظهور طبقات جدید اجتماعی، رشد تحصیلات و تعداد دانش آموختگان از جمله دگرگونی‏های اجتماعی ساحل خلیج فارس می‏باشد که دنیای عرب سواحل خلیج فارس را با چالش‏های جدید اجتماعی روبرو کرده‏است. در دنیایی که حرکت نیروهای خواهان مردم سالاری و مشارکت وآزادی شتاب سریعی را آغاز نموده‏است روشن است که شکل‏های فئودالی و قبیله‏ای حاکمیت با فروپاشی مواجه‏است. اساس قبیله بر اساس نیازهای فردی و وفاداری فرد در قبال نیاز به قبیله تعریف شده بود و این حتی با ساختار فعلی کشورهای حاشیه خلیج فارس همخوان نیست و پذیرش صاحب منصبان غیر زیرک را در دنیای جدید پذیرا  نخواهد بود.  آیا کشورهای حاشیه خلیج فارس خواهند توانست با پول نفت (حق نمک) شهروندان را به حکومت خویش وفادار نگاه دارند. آیا ایجاد امنیت بازرگانی و سودهای حاصله از بازرگانی در خلیج فارس مردم را مطیع امیران نگاه خواهد داشت. آیا نسل جدید حاکمیت شیخ نشین‏ها بدون پشتوانه و فاداری قبیله‏ای خواهند توانست به راحتی پدرانشان حکومت کنند. باید دید نقش همسایگان متفاوت و فرهنگ‏های متفاوت چه خواهد بود. شیخ نشین‏های خلیج‏فارس در حال تغییرهای بسیار لاک‏پشتی و ظریف در نوع حکومت‏هایشان هستند و مجموعه این چالش‏ها به علاوه وجود بخش شیعه‏نشین کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و استراتژی برخورد با شیعیان خلیج فارس، حاکمیت کشورهای عرب همسایه را وا می‏دارد تا از شهرندان ایرانی مانند ناقلان ویروس دومکراسی یاد شود به خصوص این که برداشت جهانی و تبلیغات جهانی از دومکراسی ایرانی یک دومکراسی بیمار و تجربه صدساله ناموفق ‏است.

وضعیت خلیج فارس در مقایسه با گذشته چگونه است؟

خلیج فارسی که امروز از آن صحبت می‏کنیم خلیج فارس قرن‏های گذشته نیست. قدرت‏های افسانه‏ای دیلمیان و عباسیان یا صفویه و ترکان عثمانی  به سرآمده‏است. منابع قدرت در خلیج فارس تجزیه شده است مجموعه ۸ کشور در کناره‎ی این دریا زندگی می‏کنند. خلیج فارس امروز با صادرات انرژی( نفت و گاز) تعریف می‏شود. امروزه  مفاهیم زمان و مکان در نتیجه روند جهانی‏شدن و توسعه سریع تکنولوژی ارتباطات تغییر کرده‏است. و مفهوم مولفه‏هایی چون امنیت، ژئوپلیتیک، تدابیر نظامی، قومیت، هویت و ناسیونالیسم که همگی در منطقه زرخیز خلیج فارس به نحوی دخیل هستند را دگرگون نموده و بعد جدیدی به کشورها بخشیده‎است. که وقتی دیگر می‏طلبد.

راه برون رفت از چالش‏های خلیج‏فارس و رسیدن به شرایط بهتر؟

من وقتی تاریخ دیلمیان و سیراف کهن را می‏نوشتم متوجه شدم دیلیمان برای استفاده از ظرفیت تجاری سیراف کوشیدند پسکرانه بندری سیراف را ایمن سازند و به وسیله ایجاد سیستم برید (پست) و امنیت کاروان‎ها و ایجاد پل و کاروان سرا در راه‏های تجاری، وضعیت بازرگانی کشور را تغییر دهند. برای رونق بخشیدن به بنادری چون کنگان  باید پسکرانه ای به اندازه جغرافیای ایران در نظر بگیریم. جغرافیایی که کریدر شمال به جنوب بازرگانی آن فعال گردد. سیاست گذاران ایرانی باید بکوشند استراتژی مشخصی را برای به حداکثر رساندن بازدهی امکانات جغرافیایی از راه ارتباط دادن دریای خزر به خلیج فارس به اجرا بگذارند. به این معنا که با مشارکت دادن کشورهای شمال ایران در خلیج فارس بر حضور کشورهای غیر عرب ذینفع در خلیج‏فارس بیافزایند و امکان دسترسی و مشارکت مستقیم آنان در خلیج فارس را  ایجاد نمایند. به‏عبارتی هر بندری از خلیج فارس خواهرخوانده پایتخت کشوری از شمال ایران شود برای سرمایه‏گذاری در امر بازرگانی و انتقال کالا. چنانچه در روزگار گذشته سیراف کهن که شهر سندباد بحری و عروس بنادر تجاری جهان می‏خواندنش با دورترین شهرهای جهان ارتباط بازرگانی داشت. و این یعنی کنگان مستعد پیشرفت است.توی یکی از شعرهایم آورده‏ام:

 شهر ما هزار سال پیش

یک آسیاب بادی داشت

دیگر ندارد

ولی باد هست.

 

برچسب ها:

اخبار مرتبط

  • مطلب مرتبطی پیدا نشد.

نظرات

  1. همشهری says:

    احسنت رضا طاهری واقعا این جوان ناشناخته مونده نعمتیه برای کنگان ما

ارسال نظر

این خبر برای شما تهیه شده است لطفا نظرتان را بیان کنید.

یادداشت سایت

متن