رضا طاهری از نویسندگان و شاعرانی است که در فضای استانی و کشوری شناخته شدهاست و در بندری که پشتش به کوهی بلندگرم است، بالیده و رشد کردهاست.طبیعت گرم و متضاد کوه – دریای بندرکنگان که در تلاقی خلیجفارس و کوههای زاگرس است و آرزوهای کودکیاش او را به وادی ادبیات کشاندهاست.از رضا طاهری از […]
رضا طاهری از نویسندگان و شاعرانی است که در فضای استانی و کشوری شناخته شدهاست و در بندری که پشتش به کوهی بلندگرم است، بالیده و رشد کردهاست.طبیعت گرم و متضاد کوه – دریای بندرکنگان که در تلاقی خلیجفارس و کوههای زاگرس است و آرزوهای کودکیاش او را به وادی ادبیات کشاندهاست.از رضا طاهری از زندگیاش و آخرین کتاب چاپ شدهاش از مروارید تا نفت که تاریخ خلیجفارس و بندرکهن سیراف تا عسلویه و کنگان امروز میباشد سوال پرسیدیم و تا موضوعات اجتماعی کشورهای حاشیه خلیجفارس پیش رفتیم.خواستم مصاحبهاش مثل صحبتهای همیشگیاش از شعر و تاریخ و مسایل اجتماعی- فرهنگی با هم باشد و از ایشان قول گرفتیم در یک مصاحبهی دیگر به وضعیت روستاها و بخشهای شهر کنگان بپردازیم
از خودتان بگویید و این که زندگی در بندرکنگان چه تاثیری بر نوشته های شما گذاشته است؟
من در کناره کوه و دریا بزرگ شدهام و با خبرهای قافله جِلنگ جِلنگو خوابیدهام و صبح گاهان از خواب برخاستهام، همیشه پرسیدهام: نخلکِ ما چه طوره. نخلک ما توی همه این سالهایی که شتر عمر ما از این مسیر میگذشته وضعیتش تعریفی نبودهاست. شهر کوچک اما پر از رویای کنگان آرزوهای بزرگی داشتهاست. افسوسِ آرزوهای بزرگ از درون خاکاش دارد شعله میکشد. مثل زندگی ما که گاهی شعله میکشد و بعد میسوزیم و خاکستر میشویم حالا آنهایی که کمتر سوختهاند سیاهسوخته یا سبزه شدهاند. تلاقی کوه ـ دریای کنگان شاعرانه است ما روی جغرافیایی زندگی میکنیم که یک بعدش طبیعت بیرونی است و یک بعد آن طبیعت درونی ما. من نیز مثل غالب همشهریهایم نگاه بیشتری به دریا داشتهام و کمتر به کوههای سوخته و خشک شهرم نگاه کردهام هرچند گاهی توی حس شاعرانه صبح گاهان چشمام به تماشای کوه باز میشد و غروب از سمت دریا باز میگشتم و مشتی آب بر میداشتم از دریا میریختم پای کوهها که دستهای مرا به آسمان برسانند. این ما را منتظر تر بار آورد و آرام تر و صبور تر و گاهی هم خروشان مثل دریای روزهای طوفانی.
آقای طاهری این قافله جِلنگ جِلنگو چیست؟ چقدر واقعی است؟
بچه که بودم با داستانهای چون قافله جلنگ جلنگو بزرگ شدم که دو شخصیت روباه و کلاغ داشت و روباه بیرون شهر هستهی خرمایی کاشته بود و کلاغ پارهی استخوانی. و هر دو در اندیشهی کاشت خود بودند؟ و از کاروانهایی که میگذشتند سرنوشت کاشتهاشان را میپرسیدند؟ روباه این داستان دائما میپرسید نخلک ما چه طوره؟ ولی این صرفا یک داستان نیست. مردم کنگان برخلاف نظر مدیران شهریاش که رشد زندگی شهرنشینیاش در راستای ایجاد تاسیات گاز در منطقه میدانند از قدیم الایام با بازرگانی و دریا نوردی روزگار میگذراندهاند و علاوه بر دریانوردی در مسیر کاروانهای بازرگانی مسیر ساحلی نیز بودهاند (کاروانهایی از شتر). ضرب المثلی محلی میگوید: سه چیز در صحرا پنهان نمیماند: عشق، کوه و کاروان شتر. و باز همین مردم به آدمهای گیج و ناپخته میگویند فلانی شتر با بارش را گم میکند. بگذریم توی زندگی مردم گذشته ۱۰۰ تا۲۰۰ سال قبل حداقل ۴ تا ۵ هزار نفر شتر توی شهرستانهای امروزی پارسیان، کنگان و دیر وجود داشتهاست که در مسیر ساحلی بندر لنگه تا دیلم به امر بازرگانی میپرداختند این علاوه بر بازرگانی دریایی میباشد که بغلههای(لنج های چوبی بزرگ قدیمی) قدیمی به صورت سنیار (دو شادوش و پابهپای هم) میرفتند.
فکر کنید یک کاروان ۵۰۰ نفری از شتر با توجه به این که شترها پشت سر هم و به صورت قطار حرکت میکنند و اگر طول هر شتر را ۲ متر بگیریم چیزی حدود یک کیلومتر قطار شتر ما خواهد بود. (چند کاروان از این شترها هنوز در این مسیر وجود دارند) فکرش را بکنید توی گردن برخی از شترها زنگوله باشد، حالا ما یک کاروان چندین کیلومتری را داریم با سرعت ۵ کیلومتر در ساعت که جانور اهلی و غیر اهلی به آن حمله نمیکند و از شهر قدیمی کنگان میگذرد و طول کاروان شتر از قطر هسته اولیه شهر کنگان بزرگتر است. حالا شترهای ما پیدا شدهاست. چونان که عشق وکوه، ناپیدا نمیماند. خدا کند برخیها هویت تاریخی ما را گم نکنند آنگونه که شتر را با بارش گم میکنند.
«از مروارید تا نفت» تاریخ خلیج فارس از بندر سیراف تا کنگان و عسلویه، چرا به این موضوع پرداختید؟
منابع و مطالعات اولیه داشتم. پژوهشی مرتبط با تاریخ منطقهای که در آن زندگی میکنم انجام نشدهبود، قصد تاریخ نویسی به صورت جدی نداشتم ولی اطلاعات و منابع خوبی داشتم این شد که بنویسم و بعد مجبور شدم بخشهایی که بیشتر مورد رضایت خودم بودند را به دلیل رعایت حداقلهای تاریخ نویسی حذف کردهام. با این همه من به جهان بیشتر از شهرم نگاه میکنم و خودم را شهروند دهکدهی جهانی میدانم. در دهکدهی ذهنی من کنگان، بوشهر و خلیج فارس هویت دارند و دوست داشتنیاند و معتقدم شناخت جزء درک کل را آسانتر میسازد و این بود که برای یافتن هویت فرهنگیام هویت تاریخ جغرافیایی که درآن زندگی میکنم را جستجو کردم.
شما از فعالترینهای نویسندهگان و شاعران کنگان و همین طور استان بوشهر در حال حاضر میباشید آیا تا به حال برای چاپ یا تحقیق به خصوص کتاب تاریخ خلیجفارس که به صورت مفصل و جزیی تاریخ مردم کنگان نیز میباشد حمایت دولتی داشتهاید؟
خیر، آیا از نویسندهها یا شاعران حمایت هم میشود؟! نمیدانم. حمایت دولتیها از ادبیات و شعر کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمیارزد. فقط این را بگویم تا حال حاضر هیچ ادارهی دولتی حتی یک کتاب از من خرید نکردهاست و … بیخیال تنها چیزی که میتوانیم از آن صحبت کنیم ایجاد فضای مناسب است. که حالاها این گونه نیست: که بستهام در خم گیسوی تو امید دراز.
آیا در شهر کنگان فضای مستعد برای توسعه فرهنگی ایجاد شدهاست؟
وضعیت و فضای فرهنگی کنگان در حد تعریف و قد و قامت این شهر نیست. این گونه بگویم در ایجاد فضا و فراهمکردن شرایط توسعهی فرهنگی در این شهر، مدیریت فرهنگی این شهر نمیتواند با این مقدار هزینه اصلا بگویم با این مقدار پارچه برای کلهی زیر آفتاب شهر کنگان عرقچینی فراهم کند چه برسد به تهیه لباسی در خور شأن و قامت کنگان. در تعریف جغرافیا ما دو تا نکته داریم یکی مرز هست و یکی سرحد. کنگان مرز خشکی ایران است و مرز آبی هم که تعریف خودش را دارد و سرحد یعنی جایی که نگاهی به بیرون میاندازد.مرز نوع نگاه درونی به جغرافیاست.یعنی از مرز به مرکز میرسیم و از سرحد به دنیا.باید یاد بگیریم حتی در تعریفهامان بندرنشینان ایرانی خلیج فارس را تنها مرزداران ایرانی نخوانیم. ما سرحد ایران هستیم برای ارتباط با دنیای بیرون و توسعه فرهنگ ایرانی.
از وضعیت مدیریت اجتماعی و فرهنگی شهر کنگان بگویید؟
گفتم که وضعیت نخلک ما تعریفی نسیت. مدیریت سیاسی و شهری کنگان کمتر حضور مدیر یا مدیران لایقی و تاثیر گذار را تجربه کردهاست. زندگی بازرگانی همراه با مشکلات زیاد در سالهایی پیش از انقلاب و مشکلات طاقتفرسای پس از انقلاب ذهنیت مردمش را بارور نکردهاست. این مشکلات غالب مردم جنوب ایران در این صدسال است که نمونه آن بندرنشینان کنگانی میباشند. حداقل توی این ۳۰ سالی که من به خاطر دارم محیط اجتماعی کنگان درگیرودار مسایل زیر بوده است:
اینها فرصت تثبیت فرهنگی کمتری را در شهر کنگان ممکن ساخته اند درست است که نتیجه برخی از کارهای فرهنگی گاهی در درازمدت اتفاق میافتد ولی باید گفت مدیران ۱۰۰ ساله اخیر کنگان بیشتر چون کلاغ داستان قافله جلنگ جلنگو استخوان کاشتهاند و منتظر نشستهاند. البته باید گفت کنگان در ۳۰۰ سال اخیر چندین بار به دلیل جنگ و قحطی و وبا و طاعون خالی از سکنه شده است و در کنار همهی اینها در ۵۰ سال گذشته بهترین همبستگی اجتماعی را در سالهای اخیر میبینیم، نزدیکتر شدن فضای خانوادگی به واسطه ازدواج بین قوم های ساکن شهر کنگان و حضور فعال مهاجراندر فعالیتهای شهری تقریبا کنگان را به یک تثبیت اجتماعی فرهنگی میرسد.
چرا رابطه کنگان با حاشیه جنوبی خلیج فارس کمتر شده است؟
همانگونه که به اثبات رسیدهاست تفاوتهای نژادی و زبانی و مذهبی به ندرت دلیل اصلی اختلاف و مخامصه هستند. در کنگان خودمان خانوادههای بسیاری هستند که در میان فرزندان ترکیب شیعه و سنی دارند. یا با زبان عربی و فارسی صحبت میکنند بنابراین بیهوده و نابخردانه است که ادعا شود ایرانی بودن و عربی بودن مانع از گسترش مناسبات دوستانه در منطقه خلیجفارس است. مردم کنگان رابطهی گرم تجاری با ساحل نشینان جنوب خلیجفارس داشتند و نیازهای زندگی اولیه آن روز سواحل نشینان جنوبی به واسطه روابط بازرگانی با ایران تامین میشد. مواد غذایی چون گوشت میوه پیاز تنباکو، زیرانداز و … حتی علوفه حیوانات باربرشان از ایران به حاشیه جنوبی خلیجفارس صادر می شد و متقابلا برخی از اقلام ادویهجات و روغن و برنج هندی و پاکستانی به ایران وارد میشد. این ها مراودات بازرگانی صدساله اخیر است که مرکزیت بازرگانی خلیجفارس از سیراف و کیش و هرمز و بوشهر و بصره و بحرین به کویت و قطر تغییر یافته بود. این مربوط میشود تا قبل از جنگ ایران و عراق و تغییر مرکز تجاری خلیجفارس که امروزه دبی میباشد و استخراج و فروش گاز قطر. در سالهای اخیر با توجه به حجم تجارت جهانی و مساله نفت عربهای حاکم بر خلیجفارس و چالشهای اجتماعی موجود در خلیج فارس و در راستای رسیدن به اهداف اقتصادی و با توجه به عدم قدرت نظامی دائما از سیاست حذف و پرهیز از مشارکت با ایران به بهانه تنشزا بودن ایران و قوم ایرانی استفاده میبرند و کمکم دید و ذهنیت مردمان کشورهای عرب همسایه را با این تبلیغات نسبت به همسایه با فرهنگ و قدیمی خویش آشفته میسازند. این در حالی است که در نیم قرن گذشته امرا و حاکمان شیخ نشینهای عربی نه تنها به شهروندان ایرانی احترام میگذاشتند بلکه باز شکاری مدیران روستایی ایران را میشناختند و احترام میگذاشتند. پرهیز کشورهای حاشیه خلیج فارس از روابط فرهنگی با شهروندان ایرانی (جز در قالب سرمایهگذاری در دبی) سبب شدهاست روابط سرد و به تیرگی کشیده شود و بندرساحلی کنگان جزء ارتباطات تجاری محدود و بازدیدهای خانوادگی کوتاه رابطهی با مردم آنور خلیجفارس (حتی ایرانیان) نداشته باشد. اصلا گرفتن روادید به کشورهای مثل بحرین برای سواحل نشینان ایرانی خلیج فارس خیلی سخت است. فرقی هم میان شیعه و سنی و عرب و غیر عرب نیست، فعلا حاکمان کشورهای کوچک همسایه به علت چالشهای موجود و جدی در کشورشان و باز شدن درهای بازار جهانی به علت پول حاصل از فروش نفت و کم شدن نیازشان به ما تلاش میکنند از روابط اجتماعی و فرهنگی با ما بپرهیزند. یواش یواش همسایههای کنار خانهی ما دارند از ما جدا میشوند و ما چونان جزیرههایی از هم دیگر فاصله میگیریم.
از چالشهای اجتماعی حوزه خلیج فارس و چگونگی تاثیر آن بر مردم کنگان بگویید؟
درجغرافیای کشورهای حاشیه خلیجفارس با همهی تحولات و تغییرات ظاهری که به علت رشد سریع اقتصادی ناشی از نفت در بافت اجتماعی و اقتصادی به وجود آمدهاست همهی این کشورها از نظر نوع سیستم حکومتداری به مشخصههای حکومتی قبایل عرب متکی هستند و حکومت تنها در دستان یکی است که با سازو کار مشورتی غیر رسمی تحت عنوان مشاور یا شورای قبیله تا اندازهای تعدیل میشود. افزایش جمعیت، ظهور طبقات جدید اجتماعی، رشد تحصیلات و تعداد دانش آموختگان از جمله دگرگونیهای اجتماعی ساحل خلیج فارس میباشد که دنیای عرب سواحل خلیج فارس را با چالشهای جدید اجتماعی روبرو کردهاست. در دنیایی که حرکت نیروهای خواهان مردم سالاری و مشارکت وآزادی شتاب سریعی را آغاز نمودهاست روشن است که شکلهای فئودالی و قبیلهای حاکمیت با فروپاشی مواجهاست. اساس قبیله بر اساس نیازهای فردی و وفاداری فرد در قبال نیاز به قبیله تعریف شده بود و این حتی با ساختار فعلی کشورهای حاشیه خلیج فارس همخوان نیست و پذیرش صاحب منصبان غیر زیرک را در دنیای جدید پذیرا نخواهد بود. آیا کشورهای حاشیه خلیج فارس خواهند توانست با پول نفت (حق نمک) شهروندان را به حکومت خویش وفادار نگاه دارند. آیا ایجاد امنیت بازرگانی و سودهای حاصله از بازرگانی در خلیج فارس مردم را مطیع امیران نگاه خواهد داشت. آیا نسل جدید حاکمیت شیخ نشینها بدون پشتوانه و فاداری قبیلهای خواهند توانست به راحتی پدرانشان حکومت کنند. باید دید نقش همسایگان متفاوت و فرهنگهای متفاوت چه خواهد بود. شیخ نشینهای خلیجفارس در حال تغییرهای بسیار لاکپشتی و ظریف در نوع حکومتهایشان هستند و مجموعه این چالشها به علاوه وجود بخش شیعهنشین کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و استراتژی برخورد با شیعیان خلیج فارس، حاکمیت کشورهای عرب همسایه را وا میدارد تا از شهرندان ایرانی مانند ناقلان ویروس دومکراسی یاد شود به خصوص این که برداشت جهانی و تبلیغات جهانی از دومکراسی ایرانی یک دومکراسی بیمار و تجربه صدساله ناموفق است.
وضعیت خلیج فارس در مقایسه با گذشته چگونه است؟
خلیج فارسی که امروز از آن صحبت میکنیم خلیج فارس قرنهای گذشته نیست. قدرتهای افسانهای دیلمیان و عباسیان یا صفویه و ترکان عثمانی به سرآمدهاست. منابع قدرت در خلیج فارس تجزیه شده است مجموعه ۸ کشور در کنارهی این دریا زندگی میکنند. خلیج فارس امروز با صادرات انرژی( نفت و گاز) تعریف میشود. امروزه مفاهیم زمان و مکان در نتیجه روند جهانیشدن و توسعه سریع تکنولوژی ارتباطات تغییر کردهاست. و مفهوم مولفههایی چون امنیت، ژئوپلیتیک، تدابیر نظامی، قومیت، هویت و ناسیونالیسم که همگی در منطقه زرخیز خلیج فارس به نحوی دخیل هستند را دگرگون نموده و بعد جدیدی به کشورها بخشیدهاست. که وقتی دیگر میطلبد.
راه برون رفت از چالشهای خلیجفارس و رسیدن به شرایط بهتر؟
من وقتی تاریخ دیلمیان و سیراف کهن را مینوشتم متوجه شدم دیلیمان برای استفاده از ظرفیت تجاری سیراف کوشیدند پسکرانه بندری سیراف را ایمن سازند و به وسیله ایجاد سیستم برید (پست) و امنیت کاروانها و ایجاد پل و کاروان سرا در راههای تجاری، وضعیت بازرگانی کشور را تغییر دهند. برای رونق بخشیدن به بنادری چون کنگان باید پسکرانه ای به اندازه جغرافیای ایران در نظر بگیریم. جغرافیایی که کریدر شمال به جنوب بازرگانی آن فعال گردد. سیاست گذاران ایرانی باید بکوشند استراتژی مشخصی را برای به حداکثر رساندن بازدهی امکانات جغرافیایی از راه ارتباط دادن دریای خزر به خلیج فارس به اجرا بگذارند. به این معنا که با مشارکت دادن کشورهای شمال ایران در خلیج فارس بر حضور کشورهای غیر عرب ذینفع در خلیجفارس بیافزایند و امکان دسترسی و مشارکت مستقیم آنان در خلیج فارس را ایجاد نمایند. بهعبارتی هر بندری از خلیج فارس خواهرخوانده پایتخت کشوری از شمال ایران شود برای سرمایهگذاری در امر بازرگانی و انتقال کالا. چنانچه در روزگار گذشته سیراف کهن که شهر سندباد بحری و عروس بنادر تجاری جهان میخواندنش با دورترین شهرهای جهان ارتباط بازرگانی داشت. و این یعنی کنگان مستعد پیشرفت است.توی یکی از شعرهایم آوردهام:
شهر ما هزار سال پیش
یک آسیاب بادی داشت
دیگر ندارد
ولی باد هست.
متن
احسنت رضا طاهری واقعا این جوان ناشناخته مونده نعمتیه برای کنگان ما