این کتاب مجموعهای از نمایش نامههای است که رضا طاهری در سال ۸۱ در تیراژ ۲۲۰۰ نسخه منتشر کرده است و شامل نمایشنامهی زیباترین غریق با ۷ بازیگر و نمایشنامهی پینوکیو با ۵ بازیگر و نمایشنامهی گاریچی که تک بازیگر است میباشد. در ذیل بخشی کوتاهی از نمایشنامه گاریچی را که نوشتهای مدرن با بهرهوری از ویژگیهای نقالی ایرانی است میخوانیم:
«: هی بارون….با…رون….ببار بارون. باران می بارد. زمین سبز میشود. تهمت از دامان سیاوش پاک میگردد.
: تو در گندم زاران می چرخی. میایستی، میایستی مثل یک مترسک که میایستد. آهای….کلاغها را از کشتزار بران. بعد گم میشوی در لابلای خرمن. گندمها را با دست بشکاف. بگرد. بگرد…
: آعو…..آعو….من میشم گرگ.
: گرگی عاشق دختری شد. بیقرار هر روز زوزه بر میداشت، دخترک سر قرار میآمد، از تمام چهار راهها میگذشت تا تپهی گرگ، تا پای چشمه، کوزه را لبریز میکرد. بر ق چشمهای گرگ وسعت میگرفت. آنقدر که کوهها را فرا میگرفت که آسمان را فرا میگرفت و باران آنقدر میبارید تا مردمان شهر خبردار شدند. دخترک خشمگین سیم تلفن را کشید. پنجرهها را بست قرار معلوم کوچهی ۱۳پلاک چهل و یک دو سه گرگ در لحظهی محتوم وارد شد. خنجر کشیده شد. مردمان شهر در خواب بودند.گرگ زوزه ای برنداشت. خون همهی اتاقها را پوشاند. از پلکان سرازیر شد. ماری زخمی در خیابان به راه اوفتاد. دخترک روی کوزهاش عکس ماری کشید. باد خبرچین شایعه کرد پای آن چشمه گنجی بوده است. ماری بزرگ بر آن ساخته. مردی را که عاشق دختری بوده بلعیده. مردمان شهر چاره ساختند. مادران پهلوان زاییدند.»