بروز شده در : چهارشنبه 8 فروردین 1403 ساعت 11:34 قبل از ظهر

آخرین اخبار

کد خبر: 20274
تعداد نظرات:بدون نظر
تاریخ انتشار:سه شنبه 10 شهریور 94 5:50 ب.ظ

خاطراتی از کنگون قدیم/

تُوِسُون و کارفَلِّی

ثلاث – عبدالمجید اورا : گفتم تا فصل تُوسُون نرفته و ما هم هسیم از نعمت برکاتش بگیم چون ایقد امسال از گرما وعرق و شرجی گفتیم که می ترسیم با مون جهل کنت سال دیگه نیات…

ثلاث – گفتم تا فصل تُوسُون نرفته و ما هم هسیم از نعمت برکاتش بگیم چون ایقد امسال از گرما وعرق و شرجی گفتیم که می ترسیم با مون جهل کنت سال دیگه نیات…
توسون بخصوص تو کنگون قدیم هم سی خوش جا و اعتباری داشت از گرما ی خرماپزون، خرک ورطب وخرماو بادبزن و مشبا دسی و شونشینی و شنو تودریا تا حل بازی و چلک و هپو خوردن بچه ها هم سی خوش قشنگیای داشت که با همه سادگی و خوشییاش برگشتنی نی!فصل حبانه ومنکل و قممقه ی نواری و چاههای اُوشیرین وکِپرای پیشی لرزون پشت بُون و فانوسای حلزونی که نشسن طی سفره ی نورشون خوش یه دنیائی بید و مِثَل ای “بی بی” و”باپیر” و”آغا “گذشتنی های نیسن که وابوت ازشون بگذریم و بعدها برق اُومد که تا نیت می کردی بخوسی می رفت و تا می رفتی سراغ کنتر وفیوز می اُومد و همی طور مثه دوامه دور خومون زُر می خوردیم بقول؛ اسم رسمی و راسیش یعنی “برق متناوب شهری” گرفتار بیدیم … تُوسُونم مثه بهار،مثل پائیز، مثه زمسسون خوش یه تابلو نقاشین از دنیای گردون با طبیعت خاص خوش…
“عبود” صُب از خُو پابید و رفت طی سطل، تا اُوی سروصورتش بزنه، خروس با خانواده دوربر
“بالوه “گرفتار گشت وگذار و پاپسک وچِنگ زدن زمین بیدن
… عبود دُکرپا تی سطل نشسسه و با ای ور واُور انداختن دسه ی آهنی سطل ری موجای توسطل خشک وابیده بید …
ای خروس کارنکنی تو بیای همی نزیکی گوش عبود غافلکی تا اونجا که چنگت واز وبوت وصدات درمیات بونگ بدی.. عبود که یه مُطی کرد، و قوطی خالی گرفت وپرت خروس کرد وخروس که نمی فهمید سی چه قوطی طرفش اُومده با جار وجنجال خوش و بار بندیلش ورداشت از معرکه دیر آبید…
بُوُی عبود که ازی ری دکونی شاهد قصه بید : با خندی سی بچش گفت: بوا خروس می گوت حالا باید سرکار باشی…
عبود که قیافی توهم کرده بید اُوی زد صورتش، بعضی جاهاش اُوگرفته بید وبعضی جاهاش هم خشک بید تقریبا یه چی بقول امروزیا گفتنی : نمونه ی(نقشه یا اطلس جغرافیا ی کره زمین)… یه نون تنیری چهارتا لقمه کرد زد تو چی شیرین ورفت صحرا… ظهرهم اومد ۳۰ درصد مجمع مجبوسی زد و رفت…هی تو سایه یه وجبی کیچه سی خوش میگشت که رسید طی خونه خالوش … خلوش که طی دریچه یا نیم در خوسیده بید سی عبود گفت: خالو سی چه ظهر گرمی نمی خوسی هاه؟ عبود گفت: می گردم اگه بچی، چی ظهر بیدار باشه سیش بگم برو بخوس، بعد خومم می رم می خوسم…!
یه کمی دیگه که رفت اُسا بنّا از ری دیوار که گپ عبود وخالوش شِنُفته بید گفت: عبود میای بامون صبا سرکار … عبود گفت :ها میام روزی چَن ؟
اُسا : ۱۰۰ تومن …
عبود: باشه صب گه میام همینجا
عبود روز بعدی صب گه رفت طی اُوسا … اوسا گفت: ای بیل واسون اینجا یه کمی صاف کن …. عبود بیل ورداشت چند تا سُرد وبُردی زد اُو سا گفت: فویده نداره ؟ برو لگن گچی بیار… عبود یه چند لگن گچ اورد … دیگه آخری معطل می کرد تا که گج کشته ویبید…
اُو سا گفت عبود بیو سنگ بدم چند تا سنگ ناهموار داد سی اُوسا که از عمر خوش پشیمون وابید خلاصه همی طور کارش عوض میکرد اُوسا هم گرفتار اِی بید که عبود کار دَس خوش وصاحب کار ندت … نخیر تا بعد ازظهر اُوسا سی عبود گفت : می فهمی چنن؟ عبود گفت؟ نه گفت دیگ مو؛ گول زبُون، قد و قوارت خوردم دگه صُبا جون هرکی دُوس داری نیو مزد امرو زت همی حلا میدمت…آزارومون کردی فکرومون کردی.فقط نیو!
هنو که هنون عبود کار ب کارویبوت … هم خوش گول قیافه ش می خورت وهم بعضی که نمی شناسنش؟!

توضیح: نام و نشان ها فرضی هستند.
——–
برگردان کلمات محلی:
جهل کنه : قهرکنه – بابزن ومشبا: هردو از جنس برگ نخل-چلک وهیو خوردن: از بازیای محلی-بی بی وباپیر وآغا: مادر بزرگ و پدربزرگ- بالوه : بالوعه، چاه فاصلاب- ای کارنکنی: انجام کاری مسخره وبیهوده و…-سردو بردی : سطحی و بی اثر-مزد: دستمزد-بخوس: بروبخواب- شنفته: شنیده- پاپسک: پا درزیر خاک کردن( دانه یابی مرغ و…)مجبوس: استامبولی ماهی – دیگ: دیروز- دوّامه: یک نوع اسباب بازی که بدور خود با یک ریسمان می چرخاندند

نظرات

ارسال نظر

این خبر برای شما تهیه شده است لطفا نظرتان را بیان کنید.

یادداشت سایت

متن