بروز شده در : چهارشنبه 8 فروردین 1403 ساعت 11:34 قبل از ظهر

آخرین اخبار

کد خبر: 23058
تعداد نظرات:۴ دیدگاه
تاریخ انتشار:پنجشنبه 21 آبان 94 11:06 ق.ظ

دو ماجرای تاریخی از کنگان قدیم؛

از ضرب سکه اختصاصی تا ترس و وحشت کویتی ها از اهالی بندر کنگان

در یک طرف سکه عبارت کنکون (کنگان) و در طرف دیگر بنظر می رسد کلمه (قرش) واحد پول قدیمی درج شده است.

 

دو ماجرای تاریخی از کنگان قدیم

به گزارش ثلاث،(۱) بحرین: (احمد محمد بن خلیفه العتبی) سابقاً در القرین ( کویت) ساکن بوده و از قبیله العتوب بشمار می آمده است،  او بکار تجارت با افرادی در ساحل ایران مشغول بوده است، در آغاز فعالیت با مردی از اهالی کنگان “بندر کنگون” درگیر شده اورا بقتل می رساند.

حاکم بندر کنگون در آن دوره شیخ خاتم بن جباره نصوری بوده است و پس از این ماجرا قاتل متوارى شده و به  “القرین” کویت بر می گردد، ولی اهالی بندر کنگون ( کنگان) از محل اختفای قاتل آگاه شده و با ارسال نامه ی به اهالی القرین که (حاکم کویت در آن زمان مبارک اول بن صباح بن جابر العتبی بوده ) از آنها می خواهند جانی را تسلیم کنند و  تهدید می کنند در “غیر اینصورت” و در حالت عدم تسلیم  قاتل مذکور، کنگانی ها هر لنج و کشتی مربوط به آن منطقه را نابود می کنند.

و در نتیجه این تهدیدات سکان “القرین” کویت به هراس افتاده و از پدر احمد (شیخ محمد بن خلیفه العتبی) درخواست کردند تا برای فرزندش جایی دیگر پیدا کند و به جایی دیگر برود و اصرار کردند برای در امان ماندن از انتقام جوئی اهالی کنگان او آنجا را ترک کند، لذا او مجبور به ترک القرین (کویت) شد و به جائی دیگر  یعنی قطر (gultah) رفت.

 

کتاب معاملات موسسه ی جغرافیای بمبئی (هند)سال ۱۸۴۴میلادی

(۲) ضرب سکه در کنگان (یک قرش)
این قضیه هم برای خود، جریانی دامنه دار و مربوط به دوره شیخ مذکور در کنگان بوده است، و جهت روشن شدن اصل مطلب نیاز به مطالعه و تحقیقات گسترده و مستندی دارد.

 

 

در یک طرف سکه عبارت کنکون (کنگان) و در طرف دیگر بنظر می رسد کلمه (قرش) واحد پول قدیمی درج شده است.

منبع :  از یاداشت های مالکولم افسر انگلیسی سال  ۱۸۰۰ میلادی

تهیه و ترجمه :عبدالمجید اورا

نظرات

  1. خوش بیان says:

    طرف را کشتند و رفتند به زندگیشون رسیدند دلتون خوش ترس کویتی ها از کنگان هههههههههههههه

  2. وبگرد says:

    اهالی کنگان واقعا ترس هم دارند،راست راست راه میری میبینی هزارتا انگ بهت میزنن،از بس مردم به هم حسادت دارن و زیراب همو میزنن.میخوای یه جایی استخدام بشی اونقدر علیهت بدگویی میکنن و تهمت میزنن که رئیس اداره ندیده عذرت رو میخواد چون اینجوری بهش القا کردن که طرف انگار مفسدفی الارضه و…و…و…
    اینجا اگر یکرنگ باشی زود دلشان را میزنی،اینجا جای رنگین کمانهاست،هر لحظه یه رنگ،اینجا محل زندگی حزب بادهاست،محل زندگی دوروها و چندروها…….

  3. ناشناس says:

    درست صحبت کن

  4. ناشناس says:

    یکی از این سکه ها رو من پیدا کردم

ارسال نظر

این خبر برای شما تهیه شده است لطفا نظرتان را بیان کنید.

یادداشت سایت

متن