بروز شده در : چهارشنبه 29 شهریور 1402 ساعت 11:07 بعد از ظهر

آخرین اخبار

کد خبر: 4342
تعداد نظرات:۴ دیدگاه
تاریخ انتشار:جمعه 21 شهریور 93 11:17 ق.ظ

خاطراتی از کَنگُون قدیم(۲۹)

“سالم” مهمون ناخونده !

ثلاث – عبدالمجید اورا :کنگون،  آبادی اِسم و رسم داری که، از قدیما؛ سی مُعالجه ومعُامله طرفش می اُومدن وبعضی هم توش جا می گرفتن، …

به نقل از عبود:

یه روز گرم توُوُسُون ، که برق بامُون “وُنین” بازی می کِرد، و ما نَقش خُومُون نداشتیم ، سالم و( دِی ش) که سِی (دی م)اِیِنا ویبیدِن، اُومدن خوُنه مُون ،…

بُوام سایه یِ فامِیلایِ دیِ م با تیرکمُون می زَد چه بِرست، به آشنا … البته عَکسِش، (دی م) خیلی حوصِلی مِهمُون داشت.

به “اصطلاح”؛ بچه ها گفتنی، خیلی تحویل می گرفت “رسید” هم دوقبضه میداد… مثل” کوکب خانم” از مهمون ناخونده هِممی نداشت، …

سالم و (دی ش) ری دِکُونِی تکیه دیوار نِشَسسِن،سالم خیلی بَزّه، به نظر می اُومَد یه کِمی “مین حرومی” جِی خط سبیل و دُمی پازُلفِش بید که بَزّه تِرِش کِرده بید…

بوام همی طور که گپ گوش می داد، یه کمی کَپ لُنجِکی رِی (دی م ) می کرد، وبا هر فُرک قلیون دُم درازی، یه موجی از” سامانه ی کم فشار” ری سر دی سالم سایه می انداخت…

سالم اَصلا مِرَخ فُضولی نداشت نفهمیدم خَسَّشه یا گشنه یا اَوَلاش بید …

دی سالم، گفت: اُومدیم دُکتر… اِی بچیکُو همَش سرش درد می کُنه، … خیلی بِچی عاقل و خوبین، ای طورن و او طورن.. تعریفش می داد …

شُوُم خوردیم سالم جُون گِرفت، راه اُفتاد اُومد طی م نِشَس، همی طُوری مُو دوتا پنجه هام ، شکل علامت (V) جلوچشش گرفتم …

گفتم ای چن تان؟ یه کمی چشش مشمور کرد گفت: (شتا =سه تا) ! نه اینکه برق رفته بید یا اینکه ریاضیش ضعیف بید یا سالم بچی مغرور ومتکبری بید یا می خواس سرکارم بنه ؟ نه ! نه ! اصلا بنده خدا هم چشمش ضعیف ، زبونش هم میگرفت ؟ پناه برخدا …

“راسش” موسِیم سئوال بید، که ایکه (سالم ؟) هم گوشِش سنگینن، می شِلِت، چِشِش وزبونش ، گیر داره؟ چطو اسمش “سالم” نِهادَن؟

ولی از (دی م ) زَهرَم می رفت سئوال کنم سی خاطر اینکه، باعث “سوء تفاهم ” می شد؟ و حیلت تازه دیم از جاروف پنگی بارز وابیده بید!!(وسیله تنبیه )

صُب سالم تِی تَر خروُس بیدار وابیده بید، ! .. و (دی ش) بردُش دُکتر وبعد اومدن بُخچِه ی کچیکو وَرداشتن ، رفتن بوشهر سی “عینک ” بعد از دو سه روز واگشتِن دوباره خونه ی ما سی بُخچه یِ گُتوشون، و مُوین بِخِرن واگَردن محل شُون،… سالم با عینک تو فِدا دور می زد، ومرتب سوال می کرد ای چنن؟ و هی مو سیش معرفی کردُم ؟…

می گفت : مُو قبل از عینک ای مورای قِلمی و نیم قلم و سوارمور ودانوک و گُنز و پششِه و هم خانواده اشون نمی دیدُم …

غروبی بُزامُون از گلّه واگشتِن، بُزشِکری تا قیافه عینکی سالم دید راهش گم کِرد دوید و رفت طرف بوام و سُم مِش” نِهاد رِی پِنجیِ گُتو بُوام … بوام بعد از آخ و اوخ بسیاری ….تندش وابید و گفت: بچه یه جی بگیر بشین …و.. سالم یه گوشیِی نشس، دَسش ری دوتا زُونیاش و سر ری دوتا دساش، حالت گِریخ گِرفت، … (دی ش) هی نازِش می کِشید و می گفت: قربُون بِچَم جان گِریخ نِکُن؟

اُو(آب) توساعِتت می ره !!… نِگرب، بعد با می هم میریم بُراهه(بازار) ….

رفتن براهه، و دِسُ خالی اُومِدِن گفتن : مُوین گیرمُون نُومده / باد بیده / باید صُبا پس صبا، بریم سی مُوین، (دی م) گفت: اینجا خُونی خُوتُونِن …

سالم بید و فضولی ها ی جدید …و عذاب دادن … و ( دی ش ) هم ناز ش می کشید، او هم رنگ وارنگ فضولی می کرد….

یه ترازِی(ترازو) گتُی مال بوام سر چَندل در انباری زده بید، سالم رفت یه پا تو یه لنگ و پا ی اویکی تولنگ (اوکی ش) ترازی نهاد نِتُونِس خوش بگیره اُفتاد و گفت : نَعلت جون شیطون، بوام گفت : نعلت خوت؟! که شیطون هم ای کارا بِلَد نی ؟!

سرتون درد نیارم، تا صب روز بعد سالم آبادی “ری مون” نواشت ، …

مُو دیگه چاریِ نیدُم رفتُم دوسه تا دانوک از زریبه تو قوطی کبریت نهادم اُوردم و غافل سالم کردم یکی از دانُوکا پس گردِنش تو جومَش نِهادم، “بهچیرش” رفت آسمُون، (دی ش) اُومَد … گشتِش دانوک کو کُشت و…

نخیر؟! نیم ساعت بعد دُوباره سالم بید و اِذیّت وفضولی،…

دوباره یه دانوکی نهادم تو جومش، ای دفِه دِگه ،تا (زدش) …

(دی ش) گفت: کنگون چکد دانوک دارت ؟! بِچَم خُوردِن، بُخچَش ری سرش و دَس سالم گرفت و با خدا خافظی تحلی رفتن….

هنو خیلی دیر نوابیده بیدن ، و مُو داشتم تعریف خُم سی بوام میدادم، که با دانوک فراری شون دادم … تا نگو دانوک توقوطی کبریتی از تو لیفه ی شلوارم دراُومده بید و “سللوچش”(نیش) نهاد ری لبه ی حُوض(نافُ م) همی طو که از دَرد جَمع وابیدُم … (دی م) گفت : حالا دیدی ! دیدی حق “سالم” گرفتت؟

***

توضیحات: ————– نام ونشان ها فرضی هستند

برگردان کلمات محلی: ۱) ونین: بازی قایم باشک(موشک)۲)نقش خمون نداشتیم: ازخودمون هم بدمون می آمد۳)بزّه:آروم/ محجوب۴)دی ش: مادرش ۵)کپ لنجکی: گاز گرفتن لب ۶)سی دیم اینا ویبدن: فامیل مادرم اینها محسوب می شدند۷)می شلت: می لنگید۸)گریخ: گریه ۹)چندل: تیر چوبی سقف۱۰)زریبه: مزرعه / باغچه۱۱) بخچه: بقچه ۱۲)لیفه:بالاترین قسمت زیر شلواری بی جامه که لاستیک نگهدارنده را دربرمی گیرد۱۳)چاری: چاره ای ۱۴) دانوک: از انواع مور که نیش گزنده ای دارد ۱۵)بهچیره ش: صدای جیغش۱۶)نگرب: گریه نکن ۱۷)جومش: پیراهن یا بلوزش۱۸)ری مون: روی ما/ نزد ما / مال ما ۱۹)دفه: دفعه ۲۰)مشمور: جمع وجور/ حالت گرفتگی وخماری.۲۱)هممی:نگرانی۲۲)دکونی: سکو۲۳)حیلت: به سختی۲۴)پنگی:”شاخه” خوشه خشک شده میوه درخت خرما(نخل)

===========

عبدالمجید اورا

نظرات

  1. عبدالله طهماسبی says:

    مرسی از دست نوشته ی خوبت اقای اورا.هر چند لهجه ی اصیل کنگونی داره فراموش میشه ولی بازم افتخار میکنیم که کنگونی هستیم.تو این سایت نیاز هست از این جور نوشته ها باشه.ارزوی موفقیت برای جنابعالی دارم.

  2. تنها says:

    این بوای سالم شده مث احمد سبیل

  3. کنگانیم says:

    خوب بود آفرین ! ولی نگفتی سالم مال کجا بید که ازبوشهر واگشت دگه اومد خونتون ؟ اگه مال اودون یا گنخک بیده که دگه نباید بیا خونتون . شاید طرفه ی کوش باشه

  4. مهدی says:

    چند تا لایک داره چند تا خخخخخخخخخ

ارسال نظر

این خبر برای شما تهیه شده است لطفا نظرتان را بیان کنید.

یادداشت سایت

متن