بروز شده در : چهارشنبه 8 فروردین 1403 ساعت 11:34 قبل از ظهر

آخرین اخبار

کد خبر: 6397
تعداد نظرات:۳ دیدگاه
تاریخ انتشار:دوشنبه 28 مهر 93 5:48 ب.ظ

خاطراتی ازکنگُون قِدیم(30)/

فوتبال کنگون و همبازی‌یایِ رُوزای تَحل و شرین قدیم

ثلاث – عبدالمجید اورا: میدوُن فوتبال کنگون قدیم، همی جای اُستادیوم فعلی شهید فرحی، دروازهاش ( گُلاش) شُمال و کُوش بِیدن و بعضی جاهای زمین سفت و صاف عین کف آسفالت، بعضی جای دیگَش، خورده سنگ و خاکی ….ی

میدوُن فوتبال کنگون قدیم، همی جای اُستادیوم فعلی شهید فرحی، دروازهاش ( گُلاش) شُمال و کُوش بِیدن و بعضی جاهای زمین سفت و صاف عین کف آسفالت، بعضی جای دیگَش، خورده سنگ و خاکی ….یه روز تو سالی که ما سوم ابتدائی بیدیم ، قرار بید که یه مسئولی که تا حالا هم متوجه نیسُم کی بید با “هلی کوپتر” بیاد اُونجا …

همه ی دانش آموزای مدرسه ها ی کنگون بردِن که خُورده سَنگا جمع کَنن ما هم مشغول خورده سنگا وابیدیم … کُلِی سنگ خورده از میدون فوتبال جمع کردیم … مسئولکو  اُومد و با یه (ماشین) ” جیپ نو” فوراً با جمعی از بزرگا و اعیون رفتن تو محل، ما هم تشنه و خـسِسه و سُر و پا گِلی رفتیم خُونه … اما حالا رئیس جمهور هم که می یاد هر محله ای یه گونی نامه تحویل ماشینش میدن….

میدون فوتبال اولا زمین کشاورزی بید و از طرف شُمال وکُوش- ش؛  میدُون فوتبال دوتا دره‌ی گُت بید که کم‌کم قیچیش می کِردن … بعدها دیوار کشیدن و تکه تکه اضافه کردن تا به وضعیت فعلی در اُومد.

دو تا کِرّت با سِندِ و سال و یه کنار بالا بلندی دو طرف میدُون فوتبال که یکی پُشتِ دروازه بالائی و کُنار و کرّتی هم پشت دروازه ی پائینی بیدن. ای دُو تا درختکُو هم سایه خوبی داشتن و هم جا لباسی (رخت آویز) بیدن.

کنگون بازیکُنای خوب زیادی داشت و داره … که اسم بردن از همشون کار آسونی نی…

فوتبال کنار دریا (ساحل) ری ( لمر – رمل) ماسه‌ها یه حالی و هُوائی دیگه داشت که بچه ها با خالی رفتِن اُو دریا گَبه شون می اُوردن و تیم دُرُس می کردن و بازی تا ظهر و بعدهم شنو.

توپ مال هرکس بید هم کاپیتان بید هم تقسیم می کرد و هم داوری . کنار دریا بازی کردن، هم نفس بچه ها چاق می کِرد و هم تکنیک شون می رفت بالا…

جای رد پاها هم هر لحظه با هر موجی پاک وبید، اما خاطرات اُو رُوزای قشنگ با هیچ موج دریائی و یا طیفونی پاک نویبو.

کنگون تو همو میدون فوتبال پشت جاده با تیم هایی که از ای طرف و او طرف می اومدن مسابقه میداد و تماشگرای زیادی جمع می شدن یکی بنام”سلامی” بود که با نی جیله سوت می زد تی تِله تی تی…. بقیه بهم جواب میدادن کنگون …. وبعدها: نون و پنیر و بامیه … ممد بزن تو زاویه و…

تو او سال ها کنگون خیلی مسابقه داد و بُرد و باخت ها هم با طبیعت خاص خُشُون اوقات تحلی داشتن و شیرینی، اما مهم اِییِن که بعد هر شکستی امیدوار پیروزی باشیم …

سال ۶۵-۶۶ تیم منتخب دبیرستان کنگون با منتخب دبیرستان های بوشهر مسابقه ی رسمی داشت تیم سرحال و قبراق کنگون با تک گل “جلیل محبوب نیا “پیروز بازی بید. ولید صفری دروازه بان منتخب بوشهر که فکر میکنم او موقع از اردو تیم ملی جوانان برگشته بید با همه ستاره هاشون تسلیم بازی هماهنگ کنگونی ها شدن.

کنگونیا خیلی او روزکو خوشحال بیدن و احساس غرور عجیبی می کردیم …تاریخ فوتبال کنگون خیلی نگفته های شنیدنی داره؟!…

خلاصه ؛

تیم “عُقاب” تیم جِوُونی بید که تعدادی نوجوُون و جوُون از مُحلات مختلف کنگون با مربی گری پروین، مرحوم اسماعیلی، و مرحوم حسینی، که خصوصیت اصلی شون دور هم جمع کردن بچه ها و زحمات مداوم بید؛ و با همیجوری هم تیم ما چِند سال تُو میدوُن بیِد. عشق و هیجان یه توپ سخت بِهم وابسته شون کِرده بید …

بچه هایی که باشُون همبازی بیدیم خیلی هِسن اما از تعدادی شون که مرحوم شدن یادی می کُنم : علی قاسمی، اسماعیل محمودی، حسین حیدری( حاتم )…احمد صداقت از تیم ابوذر که بعدها رفت شاهین بنک و مرتب سر تمرین با هم بیدیم…

یه روز با تیم عقُاب رفتیم دیر تا با تیم شاهین اُونجا مسابقه ی دوستانه بدیم،

مختارزاده رئیس فعلی اداره فرهنگ ارشاد کنگون با هیکلی تراشیده و بادومی با شماره ۱۰ فرواردشون بید و مو هم با شماره ۵ دفاع آخر بیدم که چند بار با هم سر توپ پاپیچ هم شدیم … ولی بازی مساوی تموم شد.

تو مسابقات رسمی بعضی وقتا داورا با اشتباه خوشون بچه ها عصبانی میکردن. تو یه مسابقه ی رسمی یکی از بچه ها بعد سوت اشتباه داور اعتراض کرد. داور کارت زرد دراُورد اما همبازی ما به اعتراضش ادامه داد داور کارت سرخ در اُورد.

ای رفیق ما که خیلی اوقاتش تحل وابیده بِید قلم داور با دندون اِشکوند دفتر یاداشتش هم پاره کرد ولی کارت پرس شده ی داور هرچه کرد نه با دس نه بادندون پاره نوابید یه کمی جیدش و دید که جیده هم نمیاد انداختش و زد زیر توپ و رفت خارج میدون اصلا می خواس داور غیط بده.

داور خُوشم با تعجب افتاده بید ری خنده و دنده عقب گرفته بید؛ البته تیم جوُوُن ما چون پشتیبانی نداشت هم راحت محروم ویبد هم جریمه.

البته افراد زیادی سی پیشرفت ورزش کنگون زحمت می کشیدن …

اما تو خاتمه این خاطره لازمن؛ که ذکر خوبی دوتا از معلمی ورزش از دوره ی راهنائی سال (۵۹ تا دبیرستان ۶۶) داشته باشم یکی مرحوم خواجه ئیان (مربی ورزش) بچه بوشهر جوان نازنینی بود که در صحنه ی تصادف برگشت از بوشهر درحالیکه یه توپ فوتبالی هم سی مدرسه با خوش می اُورده، رحمت خدا رفت (سال اول کارش بود).

او یکی هم “پور تقی” بچه ی شیراز بید که خیلی زحمت سی ورزش کنگون بخصوص فوتبالش کشید.

بقول شاعر: این خط جاده که بصحرا کشیده اند *** یاران “عزیز” رفته با قلم پا کشیده اند

————————————————————————————

برگردان کلمات محلی: ۱) گِل: خاک ۲)سند: عمر-سن۳)لازمن: لازم است۴)با خوش: همراه خودش۵)بهم خورده: شُک به او وارد شده۶)اشکوند: شکست ۷)جیده: جویدن۸)غیط: بلعیدن ۹)تحل وشرین: تلخ وشیرین۱۰)نی جیله: ساقه ی نی،گندم

نظرات

  1. اشنا says:

    واقعا قشنگ بید مو خیلی حال کردم وتو خاک غربت احساس کردم که تو کنگون هستم واقعا ممنون

  2. رفیق says:

    حاج مجید ما را هم بردی به روزای جوونی و خاطرات خوش فوتبال و دوستان قدیمی یادشون بخیر و یاد اون ایام هم بخیر .خیلی جالب بود و مثل همیشه فقط مثل خودت مینویسی

  3. حبیب رزمی زاده says:

    درود برحاج اورا-درود برمرد مردان حاج مجید اورا

ارسال نظر

این خبر برای شما تهیه شده است لطفا نظرتان را بیان کنید.

یادداشت سایت

متن