ثلاث – عادل شجاعی : گرگشو (گره گشو یا گره گشا) آیینی دیرینه است که هنوز هم در بسیاری از بندرهای جنوبی ایران و برخی کشورهای عربی برگزار میشود. شاید کسانی که با فرهنگ بومی اینجا انسی نداشته باشند، این سنت دیرینه را به دیده تحقیر بنگرند. از آنجا که همجواری شهر ما (بندر کنگان) […]
ثلاث – عادل شجاعی : گرگشو (گره گشو یا گره گشا) آیینی دیرینه است که هنوز هم در بسیاری از بندرهای جنوبی ایران و برخی کشورهای عربی برگزار میشود. شاید کسانی که با فرهنگ بومی اینجا انسی نداشته باشند، این سنت دیرینه را به دیده تحقیر بنگرند. از آنجا که همجواری شهر ما (بندر کنگان) با عسلویه سبب شده که جمعیت شهر کنگان در طی پنج سال، سه برابر شود(+)، دیگر آداب و رسوم محلی نیز همچون گرگشو، این روزها به دست فراموشی سپرده میشوند. در شهرها و کشورهای مختلف، این رسم با اندکی تفاوت، نامهای دیگری به خود گرفته است.
رسم گرگشو که گویا از کشورهای عربی وارد ایران شده است، بدین صورت است که در پانزدهم ماه رمضان، به شکرانه این ماه و سالروز تولد امام حسن (ع)، خردسالان در حالی که کیسههایی به دست دارند، سر و کلهشان پیدا میشود و به صورت جمعهای چند نفره (گاهی حتی گروههای ۱۵ نفری) درِ خانهها را میزنند و شکرانه گرگشو را طلب میکنند. پیشتر که بافت بومی و فرهنگی کنگان تغییر چندانی نکرده بود، همه خانوادهها میدانستند که از روز قبل باید برای کودکانی که درِ خانههایشان را خواهند زد، شکرانهای آماده کنند.
مردم هم با تنقلات، آجیل و خشکبار، گندم برشته شده (در اصطلاح محلی: دنگ) و… از کودکان پذیرایی میکردند. تا همین چند سال پیش که پسرکان و دخترکان کوچک درِ خانه ما را میزدند، مادرم از چند روز قبل، شکرانه گرگشو آنان را آماده میکرد. امروز که جمعیت غیر بومی در حال پیشی گرفتن از جمعیت مردم بومی کنگان است، سبب شده که برخی شهروندان غیربومی این کودکان را از خود برانند و بعضاً برخوردی تند و تحقیرآمیز با آنان کنند. همین امر سبب گردیده که دیگر کمتر خانوادهای تمایل داشته باشد که فرزندش به گرگشو برود.
من فقط دو بار به گرگشو رفتم. پیش از دوران دبستان بود. ۵-۶ ساله بودم. هنوز خوب به یاد دارم که مادرم نسبت به رفتن من، بیمیل بود. پدرم که سالها در قطر زندگی کرده بود، میگفت که گرگشو اینطور نیست که مختص فقرا باشد. میگفت در قطر پسرکان شیخهای بزرگ هم به گرگشو میروند. خلاصه اینکه پدرم که با فرهنگ اعراب بیشتر آشنا بود، اصلاً به این رسم به دیده تحقیر نمینگریست و اتفاقاً من را تشویق کرد که بعدازظهر با بقیه کودکان همسایه به گرگشو بروم.
نزدیکیهای مغرب بود که با پایی خسته اما لبی خندان و کیسهای پر از تنقلات به خانه برمیگشتیم. روزهایی که شادی و شیرینیِ خاطراتش هنوز تا عمق وجودم رخنه میکند.
متن
بسام کریمی- من بی ثوادم و این مهمترین ...
مش مختار گفت: چته ملا مُنگ الدین اول ...
ندارد روغنی فانوس فرهنگ در این ...
از آسانسور که برگردند برمی گردند ...
بسام کریمی: وقتی در سال ۲۰۱۶ میلادی ...
یه صبح دیگه و یه سلام دوباره به همه شما ...
بسام کریمی (هامور) و اما امروزه ...
خب حضار گرانقدر... همه شما با بیوگرافی ...
ایهاالناس... دولتمردان گرام، سران ...
آقا من اعتراض دارم… یعنی نه تنها من ...
این سنت بیشتر در اعراب حوزه خلیج فارس و استان خوزستان است ازمواردی که از قلم جنابعالی جا مانده میتوان به مورد زیر اشاره کرد :
بچه ها پشت در خانه ها شعر می خوانند : “ماجینه یا ما جینه حل الکیس و انطینا” (آمدیم و آمدیم – در کیسه را باز کن و به ماعیدی وشیرینی) بده، اگر اهالی خانه مثلا در پشت بام باشند خطاب به آنها می گویند: “یا اهل سطوح تنطونه لو نروح” (ای افرادی که بالای پشت بام ایستاده اید – به ما عیدی می دهید یا برویم؟
همچنین ممکن است بچه هایی که دست جمعی برای گرفتن عیدی به کوچه ها می روند، دو گروه شوند و گروه نخست بگوید:” گرگیعان و گرگیعان ” و گروه دوم جواب دهد:” الله یعطیکم رضعان ” (خدا به شما بچه دهد یا اینکه ” گرگیعان و گرگیعان – الله ایخلی اولیدکم ( خدا پسر کوچولوی شما را نگه دارد، این دو گروه ممکن است به دو گروه دختر و پسر نیز تقسیم شود.
این عادت در بنادر حلیج فارس و نه در مناطق داخلی شناخته شده و منتشر در استان بوشهر از بتدر دیلم به بندر کنگان و برخی از اعراب در کشورهای خلیج فارس و سن آن را از ایران باستان ساخته شده است و آن را یکی از میراث شیعه است.
و هیچ کس اهمیت که در آن از دلیل آن مناسب برای بچه ها خوشحال است آمد