بروز شده در : چهارشنبه 8 فروردین 1403 ساعت 11:34 قبل از ظهر

آخرین اخبار

کد خبر: 25137
تعداد نظرات:۵ دیدگاه
تاریخ انتشار:سه شنبه 27 بهمن 94 11:44 ق.ظ

دختران گناوه ای که تیرچه بلوک می سازند

ثلاث – با یک ٢٠۶ اقساطی شروع کرده‌اند. هنوز یک‌سال‌ونیم از روزی که سکینه و بدری تصمیم گرفتند به کار بلوک و تیرچه‌بلوک وارد شوند نمی‌گذرد و آنها در این فاصله وارد بازار رقابتی شهر کوچکشان شده‌اند.

ثلاث – با یک ٢٠۶ اقساطی شروع کرده‌اند. هنوز یک‌سال‌ونیم از روزی که سکینه و بدری تصمیم گرفتند به کار بلوک و تیرچه‌بلوک وارد شوند نمی‌گذرد و آنها در این فاصله وارد بازار رقابتی شهر کوچکشان شده‌اند.
 

دو خواهر بالای سر کارگاه نسبتا خانوادگی‌شان همیشه حاضر هستند و چندوقتی است دفتر فروشی را در شهر دایر کرده‌‌اند تا سفارش قبول کنند. لبخند زندگی را می‌توان از رنگ‌وروی شادی که انتخاب کرده‌‌اند دید؛ شال و لباس بنفش‌رنگشان کنتراست خوبی با رنگ خاکستری بلوک‌های سیمانی ایجاد کرده است. وقتی می‌پرسم چرا این شغل؟ چرا تیرچه‌بلوک؟ و اینکه از کجا این ایده به ذهنتان رسید؟ می‌گوید همه‌چیز یک‌باره شد، انگار کسی ما را هل داد تا این زمین را خریداری کنیم و بعد هم این کار شروع شود. سکینه ٣٢ سال دارد و خواهر کوچک‌تر است و چندبار تکرار می‌کند خواهر بزرگ‌تر همه کارها را انجام داده و با خجالت بیشتری حرف می‌زند. او و بدری، خواهر ۴١ساله‌اش، ازدواج نکرده‌‌اند و تحصیلاتشان تا سیکل است. وقتی پدرشان فوت می‌کند به دلیل نداشتن نان‌آور تحت پوشش کمیته امداد شهرستان کنگان قرار می‌گیرند و مادرشان مجبور به دست‌فروشی در بازار می‌شود.
سکینه می‌گوید چندسال قبل یک ٢٠۶ اقساطی خریداری می‌کنند و در یک برهه زمانی که قیمت‌ها افزایش قابل‌توجهی داشته آن را می‌فروشند و حالا این پول سرمایه ١۵٠ میلیونی را برایشان آورده است.

آنها با پول ٢٠۶ اقساطی این قطعه‌زمین در بیرون شهر را خریداری می‌کنند و بعدها تبدیل به کارگاه بلوک و تیرچه‌بلوک می‌شود. یک‌ونیم‌سال قبل آنها درخواست یک وام به صندوق اشتغال نیازمندان می‌دهند و با آن علاوه بر آماده‌سازی زمین کارگاه چند دستگاه برای قالب‌زنی بلوک‌ها و… خریداری می‌کنند و کارشان از همان زمان شروع می‌شود. بدری به کمک برادر و خواهرزاده‌اش به‌عنوان دو مرد که در این روزهای سخت کنارشان بوده‌‌اند اشاره می‌کند و می‌گوید: این بلوک‌ها و تیرچه‌ها را فعلا سفارشی آماده نمی‌کنیم. در این مدت به میزانی که می‌توانستیم تولید می‌کردیم و درست مثل هندوانه در میدانی از شهر که محل فروش مصالح ساختمانی است می‌فروختیم و کمک دو مرد در این مورد خیلی سازنده و لازم بود. این دو خواهر به‌جز اشتغال برای برادر و خواهرزاده خود، چهار کارگر بیمه‌شده دیگر هم دارند و با ذوق و ادبیات خاص بازاری‌ها می‌گویند می‌خواهند بلوک‌های باکیفیتی تولید کنند تا مشتریانشان به‌خاطر همان‌ها سراغشان بیایند.

تیرچه بلوک

تیرچه بلوک

بدری می‌گوید هر بلوکی که تولید می‌کنند حدود ٣۶٠ تومان هزینه تمام‌شده دارد و می‌گوید: خیلی‌ها کیفیت را کم می‌کنند اما چون بازار رقیب دارد ما نمی‌خواهیم از کارمان کم بگذاریم و به همین درآمد هم قانعیم. او می‌گوید اگر پول کارگران و اقساط وام‌هایی که از کمیته امداد گرفته‌‌اند و سایر هزینه‌ها را کم کنند برای هرکدام از خواهرها حدود یک‌میلیون‌تومان در هر ماه می‌ماند. او بلافاصله اضافه می‌کند: «البته این پول کم و زیاد می‌شود و کاملا به فروش هندوانه‌ها(بلوک‌ها) در میدان بستگی دارد».

این دو خواهر و چندنفر دیگر که شرح ماجرای زندگی‌شان در ادامه آمده است، چند نمونه موفق در شهر کوچک کنگان در استان بوشهر بودند، افرادی که هرچه دارند از تلاش‌ها و ایده‌های خودشان است که به پشتوانه حمایتی که از آنها شده به اینجا رسیده‌اند. این گزارش داستان موفقیت است.

با ٣٠٠ هزارتومان و طلای همسرم شروع کردم

باافتخار می‌گوید یک یتیم بوده که با کارگری به اینجا رسیده و حالا در میان ٢٨ نفری که در مجتمع تعمیرگاهی‌اش مشغول به کار هستند، چند یتیم دیگر تحت پوشش کمیته امداد وجود دارد که کار را یاد گرفته‌اند و برای خودشان حقوق دارند. اردشیر محمدنژاد هم در شهرستان کنگان مانده و نه مهاجرت کرده، نه معتاد شده و نه به کشورهای عربی اطراف خلیج‌فارس رفته است.

می‌گوید کارش را با ٣٠٠هزارتومان شروع کرده و بعد هم طلاهای همسرش را فروخته تا بتواند در یک زمین اجاره‌ای همراه با چند مددجو شبیه خودش یک تعمیرگاه ماشین راه بیندازد. اردشیر تا سال ٨٧ کارگر ایران‌خودرو بوده و با تعمیر خودرو آشنا می‌شود و بعد به‌دنبال مستقل‌شدن می‌رود. او با یک وام ٢۵میلیون‌تومانی توانسته یک مجتمع تعمیرگاهی را با ٢٨ نیروی کار شکل دهد و علاوه‌برآن چندین کارگاه و فروشگاه به شکل غیرمستقیم با این مجتمع او در ارتباط هستند و شغل ایجاد کرده‌اند. او به مشکلات فعلی کار نظیر نداشتن زمین و فشارهای صاحب زمین و مسئله بیمه کارگرانش اشاره می‌کند و می‌گوید: این افراد در این شهر کوچک به نان شبشان محتاج هستند و این کارگاه برایشان حیاتی شده و من حالا به‌خاطر آنها هم که شده بیشتر مبارزه می‌کنم چون هرکدام از این جوان‌ها مثل خود من اگر اینجا نیایند ممکن است از هر جایی سر دربیاورند.
یک‌میلیون و ٣۵٠ هزارتومان اجاره کارگاهی که اردشیر راه انداخته ممکن است برای خیلی‌ها پول زیادی به چشم نیاید اما برای او و ٢٨ کارگرش که در آن نان درمی‌آورند خیلی زیاد است و آنها همیشه نگران تأمین آن هستند.
چار برادرون

احسان مرادی یکی از چهار برادری است که غیر از بازدید ما منتظر حضور فرماندار کنگان هم بودند تا از کارگاه آنها به‌عنوان مجموعه کارآفرین نمونه بازدید و تقدیر کند. می‌گوید با ۴٣ میلیون وام از کمیته امداد و ۵٠ میلیونی که زمینشان را فروختند، زمین این کارگاه و چند ماشین شیشه‌خم‌کنی و برش و طرح روی شیشه را خریداری می‌کنند. این چهار برادر که بزرگ‌ترینشان ٢۶ سال دارد، همراه با پنج کارگر و شش نصاب تبدیل به یک کارگاه کامل شیشه و انواع خدمات آن شده‌‌اند که مدتی است منتظر جدیدترین خریدشان یعنی دستگاه پرس دوجداره شیشه هستند. از سال ٨١ که پدر احسان و سه برادرش فوت می‌کند، آنها تحت پوشش کمیته امداد قرار گرفته‌‌اند و حالا با درآمد ماهانه ١,۵ تا دو میلیون برای هرکدامشان نه‌تنها از این پوشش خارج شده‌‌اند بلکه چند مددجو را هم خودشان تأمین می‌کنند. آنها همچنان نیاز به تشویق و کمک دارند تا علاوه بر نگرانی زمین اجاره‌ای، تجهیزات مورد نیازشان را خریداری کنند و به روزهای شادتری برسند.
جلیقه‌های «نجات»

شاید اتفاق جالب این روایت محمد بچاریان باشد؛ جوان کنگانی سبزه و لاغری که با یک ایده، موتور امیدش را روشن می‌کند و پاشنه درِ تمام مجموعه‌های مرتبط با دریا و دریانوردی و نجات و… را از جا درمی‌آورد تا بالاخره این مجموعه‌ها جلیقه نجات او را تأیید می‌کنند. پدرش که فوت می‌کند با مادری که سکته کرده و همسر و فرزندش، مدت‌ها این ایده را دنبال کرده، اگرچه هنوز برند ندارد تا مستقیم محصولاتش را بفروشد اما از همین شرایط هم راضی است. دو مدل جلیقه نجات کوچک و بزرگ را تولید می‌کند و به‌خوبی می‌داند قیمت خرید او با قیمت دلالان این بازار و قیمت فروش نهایی فاصله زیادی دارد. می‌گوید درآمد خالص او با کسر حقوق چهار کارگر خیاط، اجاره کارگاه و اقساط وام‌هایی که تا به حال از کمیته امداد گرفته، حدود دو میلیون تومان است و این رقم برای او رضایت‌بخش است.
روی دیواره ساختمان یک‌ونیم طبقه و نقلی کارگاه محمد بچاریان کاشیکاری با طرحی از ضامن آهو است که ارادت عمیقش را نشان می‌دهد؛ در حالی که با افتخار مدارک تأیید کار و آموزش‌های خود را نشان می‌دهد، می‌گوید: «خدا بخواهد می‌شود و ما هم تلاشمان را کردیم». محمد بچاریان می‌خواهد نام جلیقه‌های نجات تولیدی‌اش را که حالا در بندرعباس و بوشهر و خوزستان مشتری زیادی دارد «اطلس» بگذارد. می‌گوید ای کاش شرکت‌های نفتی می‌آمدند و کار من را با نمونه‌های خارجی مقایسه می‌کردند و بعد اگر کیفیت نداشت، انتخاب با خودشان است.
پول بلیت برای رفتن به مسابقات نداشتم

در کنار این نمونه‌ها که هر کدامشان یک موتور محرک داشته‌‌اند، فاطمه سادات موسوی تبدیل به یک خاطره شد؛ دختری ١٩ ساله در یکی از خانواده‌های محروم شهرستان کنگان که تبدیل به نخبه فرهنگی و ورزشی شده است. با خجالتی که از کم‌تجربگی می‌آید خودش را معرفی می‌کند و خیلی زود گواهینامه‌ها و هنرهای دستش را دورش جمع می‌کند. نقاشی در چند سبک را کاملا دلی و بدون آموزش حرفه‌ای کار کرده، اما برای «کیک بوکسینگ» سال‌ها تلاش حرفه‌ای داشته و غیر از چندین مدال استانی و کشوری، مدرک داروی را هم گرفته و حالا مدتی است به دلیل کمبود منابع مالی نتوانسته برای کلاس‌های مربیگری به تهران بیاید. وقتی می‌گوید برای ٢٠٠ هزار تومان و نداشتن جایی برای ماندن مدت‌هاست از کلاس‌های مربیگری این ورزش عقب افتاده یا بارها به دلیل نداشتن پول بلیت از رفتن به مسابقات استانی و ملی بازمانده، عمق ناراحتی‌اش را می‌توان دید. بعد هم می‌گوید فدراسیون هیچ کمکی به امثال او به خصوص چون خانم هستند، نمی‌کند و همه این سال‌ها هر تلاشی کرده از سوی خودش و خانواده‌اش بوده است. حالا مدتی است به این فکر می‌کند از راه فروش نقاشی‌هایش کمی پول به دست بیاورد تا بتواند کلاس‌های مربیگری را تمام و نمایندگی را در گناوه بگیرد و در بلندمدتی که خودش هم نمی‌داند کی اتفاق می‌افتد یک مؤسسه آموزشی برای کیک بوکسینگ ایجاد کند. می‌گوید در این سال‌ها از همین داشته‌های انک هم زده تا ورزش و هنرش را ادامه دهد.
فاطمه‌سادات به دلیل از کارافتادگی پدر سال‌هاست که تحت پوشش کمیته امداد است و از حدود یک سال قبل که دانشجوی آی‌تی شده بخشی از هزینه تحصیلش را آنها پرداخت می‌کنند و از این ترم که او بالاخره نخبه فرهنگی و ورزشی شناخته شده، کل هزینه تحصیلش را پرداخت می‌کنند.
اتفاقی که حدود دو سال قبل تاکنون باعث شده تعداد طرح‌های خوداشتغالی مناطق محروم افزایش یابد، وامی با کارمزد پایین است که جانی دوباره به خانواده‌های تحت پوشش کمیته امداد داده است. اقدامی که تا امروز بسیاری از مشمولان در مناطق محروم از آزمون آن روسفید بیرون آمده‌‌اند و مصداق یک گندم و یک خوشه گندم شده‌اند. پزشکی که خودش سال‌ها تحت پوشش بوده و حالا علاوه بر تأمین چندین مددجو، نیمی از پول مسکن یک خانواده نیازمند را می‌دهد یا زنی که به دلیل اعتیاد شوهرش، دنبال یک شغل می‌رود و زمین کنار خانه‌اش را کارگاه تولید قارچ می‌کند و چندین‌نفر در کنارش روزی به دست می‌آوردند، نمونه‌هایی دیگر از این اقدامات در استان بوشهر بودند؛ مشتی از خروار که وقتی از نزدیک آنها را می‌بینی، دلت گرم می‌شود.

نظرات

  1. یه نفر says:

    واااقعا کارشون آفرین داره
    امیدواریم مسئولین تا حد امکان هم باهاشون همکاری کنن یا حداقل سنگ جلو پاشون نندازن.

  2. هدایت الله صافی says:

    به به خواستن توانستن است

  3. علی says:

    این خواهران بلوک زن اهل گناوه هستند نه کنگان
    و امیدوارم مردم شهر از این خواهران سخت کوش حمایت کنند

  4. دلف لند گرن says:

    هرکاری رو که با ذوق واشتیاق انجام بدین موفقین درعوض ازرو اجبار و زوری کاری رو بکنین محکوم به شکستین انتخاب باشماس

ارسال نظر

این خبر برای شما تهیه شده است لطفا نظرتان را بیان کنید.

یادداشت سایت

متن