این کتاب مجموعهای از چهل و نه شعر است که در هشت دفتر به ترتیب (مرگ سیزدهم، مرگ دو، مرگ سوم، مرگ پنجم، مرگ یازدهم، مرگ نهم، مرگ ششم و مرگ هفتم) آمده است. این کتاب جز ۱۰ کتاب برتر شعر سال ۸۰ و۸۱ جشنواره شعر و قصهی کارنامه در کشور بوده است. دو شعر از دفتر مرگ هفتم را میخوانیم:
روزهای زشت چادر به سر کرده میروند
میروند خانه را گردگیری میکنند
ستارهها را گردگیری میکنند
مستی را از کله مرد گردگیری میکنند
و مرا که راه دوباره را باز گشتهام
گردگیری میکنند
و میروند
بیآنکه خانه را که بوی تو را دارد
و خشت خشت این دیوارها
که گاهی سر کوبیدهام به آنها
با خودشان ببرند
شروع تازهای دارد این پایان
عین این خورشید در سطری از آسمان
و به خاطر همینها حدس میزنم
دلش نمیآید زن همسایهامان
حتا لنگه ظهر
عاشقانهترین جملهی ضبط صوتش را خاموش کند
مرد همسایه در خواب میماند
در خواب میمانند مردان همسایه
من مسافر فقیری هستم
از سیارهی دوری آمدهام برای دیدن شما
برای دیدن شما در حاشیهی پیاده روها نشستهام
برگهای درختان را جمع میکنم
بعد درخم کوچهها گم میشوم
گم
گلهای آفتابگردان میچرخند
ماشینها دور میدان میچرخند