ثلاث – عبدالمجید اورا :کنگون، آبادی اِسم و رسم داری که، از قدیما؛ سی مُعالجه ومعُامله طرفش می اُومدن وبعضی هم توش جا می گرفتن، …
به نقل از عبود:
یه روز گرم توُوُسُون ، که برق بامُون “وُنین” بازی می کِرد، و ما نَقش خُومُون نداشتیم ، سالم و( دِی ش) که سِی (دی م)اِیِنا ویبیدِن، اُومدن خوُنه مُون ،…
بُوام سایه یِ فامِیلایِ دیِ م با تیرکمُون می زَد چه بِرست، به آشنا … البته عَکسِش، (دی م) خیلی حوصِلی مِهمُون داشت.
به “اصطلاح”؛ بچه ها گفتنی، خیلی تحویل می گرفت “رسید” هم دوقبضه میداد… مثل” کوکب خانم” از مهمون ناخونده هِممی نداشت، …
سالم و (دی ش) ری دِکُونِی تکیه دیوار نِشَسسِن،سالم خیلی بَزّه، به نظر می اُومَد یه کِمی “مین حرومی” جِی خط سبیل و دُمی پازُلفِش بید که بَزّه تِرِش کِرده بید…
بوام همی طور که گپ گوش می داد، یه کمی کَپ لُنجِکی رِی (دی م ) می کرد، وبا هر فُرک قلیون دُم درازی، یه موجی از” سامانه ی کم فشار” ری سر دی سالم سایه می انداخت…
سالم اَصلا مِرَخ فُضولی نداشت نفهمیدم خَسَّشه یا گشنه یا اَوَلاش بید …
دی سالم، گفت: اُومدیم دُکتر… اِی بچیکُو همَش سرش درد می کُنه، … خیلی بِچی عاقل و خوبین، ای طورن و او طورن.. تعریفش می داد …
شُوُم خوردیم سالم جُون گِرفت، راه اُفتاد اُومد طی م نِشَس، همی طُوری مُو دوتا پنجه هام ، شکل علامت (V) جلوچشش گرفتم …
گفتم ای چن تان؟ یه کمی چشش مشمور کرد گفت: (شتا =سه تا) ! نه اینکه برق رفته بید یا اینکه ریاضیش ضعیف بید یا سالم بچی مغرور ومتکبری بید یا می خواس سرکارم بنه ؟ نه ! نه ! اصلا بنده خدا هم چشمش ضعیف ، زبونش هم میگرفت ؟ پناه برخدا …
“راسش” موسِیم سئوال بید، که ایکه (سالم ؟) هم گوشِش سنگینن، می شِلِت، چِشِش وزبونش ، گیر داره؟ چطو اسمش “سالم” نِهادَن؟
ولی از (دی م ) زَهرَم می رفت سئوال کنم سی خاطر اینکه، باعث “سوء تفاهم ” می شد؟ و حیلت تازه دیم از جاروف پنگی بارز وابیده بید!!(وسیله تنبیه )
صُب سالم تِی تَر خروُس بیدار وابیده بید، ! .. و (دی ش) بردُش دُکتر وبعد اومدن بُخچِه ی کچیکو وَرداشتن ، رفتن بوشهر سی “عینک ” بعد از دو سه روز واگشتِن دوباره خونه ی ما سی بُخچه یِ گُتوشون، و مُوین بِخِرن واگَردن محل شُون،… سالم با عینک تو فِدا دور می زد، ومرتب سوال می کرد ای چنن؟ و هی مو سیش معرفی کردُم ؟…
می گفت : مُو قبل از عینک ای مورای قِلمی و نیم قلم و سوارمور ودانوک و گُنز و پششِه و هم خانواده اشون نمی دیدُم …
غروبی بُزامُون از گلّه واگشتِن، بُزشِکری تا قیافه عینکی سالم دید راهش گم کِرد دوید و رفت طرف بوام و سُم مِش” نِهاد رِی پِنجیِ گُتو بُوام … بوام بعد از آخ و اوخ بسیاری ….تندش وابید و گفت: بچه یه جی بگیر بشین …و.. سالم یه گوشیِی نشس، دَسش ری دوتا زُونیاش و سر ری دوتا دساش، حالت گِریخ گِرفت، … (دی ش) هی نازِش می کِشید و می گفت: قربُون بِچَم جان گِریخ نِکُن؟
اُو(آب) توساعِتت می ره !!… نِگرب، بعد با می هم میریم بُراهه(بازار) ….
رفتن براهه، و دِسُ خالی اُومِدِن گفتن : مُوین گیرمُون نُومده / باد بیده / باید صُبا پس صبا، بریم سی مُوین، (دی م) گفت: اینجا خُونی خُوتُونِن …
سالم بید و فضولی ها ی جدید …و عذاب دادن … و ( دی ش ) هم ناز ش می کشید، او هم رنگ وارنگ فضولی می کرد….
یه ترازِی(ترازو) گتُی مال بوام سر چَندل در انباری زده بید، سالم رفت یه پا تو یه لنگ و پا ی اویکی تولنگ (اوکی ش) ترازی نهاد نِتُونِس خوش بگیره اُفتاد و گفت : نَعلت جون شیطون، بوام گفت : نعلت خوت؟! که شیطون هم ای کارا بِلَد نی ؟!
سرتون درد نیارم، تا صب روز بعد سالم آبادی “ری مون” نواشت ، …
مُو دیگه چاریِ نیدُم رفتُم دوسه تا دانوک از زریبه تو قوطی کبریت نهادم اُوردم و غافل سالم کردم یکی از دانُوکا پس گردِنش تو جومَش نِهادم، “بهچیرش” رفت آسمُون، (دی ش) اُومَد … گشتِش دانوک کو کُشت و…
نخیر؟! نیم ساعت بعد دُوباره سالم بید و اِذیّت وفضولی،…
دوباره یه دانوکی نهادم تو جومش، ای دفِه دِگه ،تا (زدش) …
(دی ش) گفت: کنگون چکد دانوک دارت ؟! بِچَم خُوردِن، بُخچَش ری سرش و دَس سالم گرفت و با خدا خافظی تحلی رفتن….
هنو خیلی دیر نوابیده بیدن ، و مُو داشتم تعریف خُم سی بوام میدادم، که با دانوک فراری شون دادم … تا نگو دانوک توقوطی کبریتی از تو لیفه ی شلوارم دراُومده بید و “سللوچش”(نیش) نهاد ری لبه ی حُوض(نافُ م) همی طو که از دَرد جَمع وابیدُم … (دی م) گفت : حالا دیدی ! دیدی حق “سالم” گرفتت؟
***
توضیحات: ————– نام ونشان ها فرضی هستند
برگردان کلمات محلی: ۱) ونین: بازی قایم باشک(موشک)۲)نقش خمون نداشتیم: ازخودمون هم بدمون می آمد۳)بزّه:آروم/ محجوب۴)دی ش: مادرش ۵)کپ لنجکی: گاز گرفتن لب ۶)سی دیم اینا ویبدن: فامیل مادرم اینها محسوب می شدند۷)می شلت: می لنگید۸)گریخ: گریه ۹)چندل: تیر چوبی سقف۱۰)زریبه: مزرعه / باغچه۱۱) بخچه: بقچه ۱۲)لیفه:بالاترین قسمت زیر شلواری بی جامه که لاستیک نگهدارنده را دربرمی گیرد۱۳)چاری: چاره ای ۱۴) دانوک: از انواع مور که نیش گزنده ای دارد ۱۵)بهچیره ش: صدای جیغش۱۶)نگرب: گریه نکن ۱۷)جومش: پیراهن یا بلوزش۱۸)ری مون: روی ما/ نزد ما / مال ما ۱۹)دفه: دفعه ۲۰)مشمور: جمع وجور/ حالت گرفتگی وخماری.۲۱)هممی:نگرانی۲۲)دکونی: سکو۲۳)حیلت: به سختی۲۴)پنگی:”شاخه” خوشه خشک شده میوه درخت خرما(نخل)
===========
عبدالمجید اورا
متن
بسام کریمی- من بی ثوادم و این مهمترین ...
مش مختار گفت: چته ملا مُنگ الدین اول ...
ندارد روغنی فانوس فرهنگ در این ...
از آسانسور که برگردند برمی گردند ...
بسام کریمی: وقتی در سال ۲۰۱۶ میلادی ...
یه صبح دیگه و یه سلام دوباره به همه شما ...
بسام کریمی (هامور) و اما امروزه ...
خب حضار گرانقدر... همه شما با بیوگرافی ...
ایهاالناس... دولتمردان گرام، سران ...
آقا من اعتراض دارم… یعنی نه تنها من ...
مرسی از دست نوشته ی خوبت اقای اورا.هر چند لهجه ی اصیل کنگونی داره فراموش میشه ولی بازم افتخار میکنیم که کنگونی هستیم.تو این سایت نیاز هست از این جور نوشته ها باشه.ارزوی موفقیت برای جنابعالی دارم.
این بوای سالم شده مث احمد سبیل
خوب بود آفرین ! ولی نگفتی سالم مال کجا بید که ازبوشهر واگشت دگه اومد خونتون ؟ اگه مال اودون یا گنخک بیده که دگه نباید بیا خونتون . شاید طرفه ی کوش باشه
چند تا لایک داره چند تا خخخخخخخخخ