از آسانسور که برگردند برمی گردند کنار ولوله هایشان عجله در انگشتان دست و پایشان می ریزد در سلامی مختصر گم می شوند سر صف نانوایی!! دراز دراز می روند روی زمین تا ته یک دریا من که همیشه صندلی خودم را دارم خم می شوم روی بی خبری خودم مفصلا برای کسی که دوستش […]
از آسانسور که برگردند
برمی گردند کنار ولوله هایشان
عجله در انگشتان دست و پایشان می ریزد
در سلامی مختصر گم می شوند
سر صف نانوایی!!
دراز دراز می روند روی زمین
تا ته یک دریا
من که همیشه صندلی خودم را دارم
خم می شوم روی بی خبری خودم
مفصلا برای کسی که دوستش دارم
و دوستش دارم مثل یک سند قدیمی با انگشتان پدر بزرگ
تا دادگاهمان دیر نشده
باید برای یک جرم عجله کنیم
رئیس می گوید:
هرکس از آسانسور کوتاه بیاید عجله دارد
“پرزاله”
متن
بسام کریمی- من بی ثوادم و این مهمترین ...
مش مختار گفت: چته ملا مُنگ الدین اول ...
ندارد روغنی فانوس فرهنگ در این ...
از آسانسور که برگردند برمی گردند ...
بسام کریمی: وقتی در سال ۲۰۱۶ میلادی ...
یه صبح دیگه و یه سلام دوباره به همه شما ...
بسام کریمی (هامور) و اما امروزه ...
خب حضار گرانقدر... همه شما با بیوگرافی ...
ایهاالناس... دولتمردان گرام، سران ...
آقا من اعتراض دارم… یعنی نه تنها من ...