اختصاصی ثلاث- شهید روشن قیاس در ماه های پایانی عمر خود در بیمارستان نمازی شیراز وصیتی در مورد فرزندش انجام داد که نیاز است انجام شود.
عقیل عبدالهی( مسئول بیمه سلامت کنگان) در خصوص عیادت از شهید روشن قیاس در بیمارستان نمازی که مربوط به چند ماه اخر حیات این ایثارگر بوده است، موضوع مهمی را در گفتگو با ثلاث بنا به وصیت آن شهید مطرح میکند که در ادامه می خوانید:
ساعت ۱۶ در بیمارستان نمازی شیراز بودیم. با کلی درد سر وارد شدم؛ همسر شهید و دختر و دامادش( که خیلی برای شهید زحمت کشید) و یکی از همکارانش بنام آقای کشاورز را دیدم که زیر درختی نشسته بودند. معلوم بود که سختی های بسیار زیاد چند روز اخیر در این بیمارستان آن ها را حسابی خسته کرده بود.
بعد از احوال پرسی به همراه همسرش که کارت همراه بیمار داشت و من که کارت شناسایی( مسئول بیمه سلامت کنگان) را نشان دادم، اجازه ورود دادند.
خدا کسی رو نسیب نکند، شاید بیش از دویست نفرمریض و همراه یک جا در راهروی بیمارستان حضور داشتند و همهمهی شلوغیشان کل فضا را پر کرده بود. به سمت تختهای اخر رفتیم؛ یکه دفعه صدای شهید روشن قیاس را شنیدم که من را صدا کرد. به سمتش رفتم؛ فشردگی تخت ها به حدی زیاد بود که نمی شد به راحتی به شهید برسیم؛ خلاصه با کلی زحمت دستش را گرفتم؛ خیلی خوشحال شد، نمیدانم شاید از اینکه یک کنگانی را دیده بود و شاید از عیادتی که از او کرده بودم. چشم ها و لبهایش شادی را به کل چهره اش منتقل کرده بود. شهید روشن قیاس در همان دقایقی که پیشش بودم کلی درد دل کرد( که از گفتن آن واقعا معذورم).
اندکی بعد همسرش از جمع ما جدا شد و رفت و چند دقیقه بعد، دخترش بنام زینب که هم اکنون دانشجوی ترم چهارم رشته پزشکی در شیراز است به جمع ما اضافه شد.
با دیدن زینب اشک در چشمان شهید شروع به بازی کردن نمود. با همان حال و وضعیت وخیمش با زحمت دست من را گرفت و در حد توان فشار داد و گفت: فلانی، میدونم دیگه رفتنی هستم؛ تورا به خدا قسم… آرزویی دارم برای دخترم زینب. خودم به این شکل که البته وظیفه و افتخارم بود و منتی هم نیست، بخاطر ناموس و وطنم رفتم و خدمت کردم و نهایتا قسمتم این شد؛ ولی خواهشی که ازت دارم این است که نذارید دخترم( دختر دانشجوی شهید) تنها بماند؛ به هکسی که میدانید بگویید دوست دارم زینب هم به این شکل در لباس سفید پزشکی به مردم و همشهریان خود خدمت کند. هر کمکی از دستتان بر می اید انجام دهید.
روز دوم همراه رئیس شورای اسلامی تمبک (اقای کنگونی اصل) به عیادت شهید رفتیم. اقای کنگانی با شهید صحبت کرد و گفت اگر چیزی نیاز دارید بفرما تا انجام دهیم. شهید روشن قیاس آن روز نیز دوباره به دخترش اشاره کرد و همان سفارش ها و وصیت هایی که به من کرده بود را برای اقای کنگونی اصل تکرار کرد.
بنده وظیفه خود دانستم که این وصیت شهید که بیش از سه بار با خواهش از من درخواست شد را به نوعی از طریق سایت خبری ثلاث منتشر کنم تا انشاءالله با عزمی همگانی به صورت تمام و کمال از جانب مردم و مسئولین برای خانواده شهید روشن قیاس جهت خدمتی دیگر برای جامعه از جانب فرزند این شهید بزرگ انجام شود؛ لذا با توجه به تکلیفی که بر گردن ماست نباید جای هیچ گونه نگرانی برای این خانواده شهید وجود داشته باشد.
متن
بسام کریمی- من بی ثوادم و این مهمترین ...
مش مختار گفت: چته ملا مُنگ الدین اول ...
ندارد روغنی فانوس فرهنگ در این ...
از آسانسور که برگردند برمی گردند ...
بسام کریمی: وقتی در سال ۲۰۱۶ میلادی ...
یه صبح دیگه و یه سلام دوباره به همه شما ...
بسام کریمی (هامور) و اما امروزه ...
خب حضار گرانقدر... همه شما با بیوگرافی ...
ایهاالناس... دولتمردان گرام، سران ...
آقا من اعتراض دارم… یعنی نه تنها من ...
از نیت خداپسندانه و دلسوزانه آقای عبداللهی متشکریم. ان شاالله که دغدغه ی این شهید روی زمین باقی نماند و مسئولین کاری کنند.
خدا ایشان را با شهدای کربلا محشور فرماید.
با تشکر از اقای عیداللهی
قابل توجه مسولین شهرستان کنگان
شهید عزیز غلامعباس روشن قیاس آسوده خاطر باش انشالله وبا خواست خدا آنچه که از خدا خواستی محقق خوا هد شد واز آقای عبدالهی متشکرم .
با تشکر از آقای عبداللهی نیت صادقانه ی ایشان
مسوولین شهر همتی کنید و خواسته شهید گرانقدر را ادا کنید.
متاسفم که انتقاد پذیر نیستید. نظری که بنده فرستادم حذف کردین
همه شهدا وصیت کردن این بخش کوچکی از آن وصیت هاست کاش به وصیت همه آنها عمل میکردیم چون عاشق واقعی آنها بودن که بری ما جان دادن خدابیامرزدشون .
سلام بری چی نظرم حذف کردی
درود
نطرم روحزف کردید.بزاریدمسولان بفهمند مالیسانسیهابیکاریم
مجله ثلاث خواننده زیاد داره یه ستون بزاریدبرای انتقادجوانان ازبیکاری.وجای اینکه نزرات حزف کنیدبه گوش مسئولان برسونید
مسولین خوابند?بیدارهم نمیشند?