قصه های این حوالی/

خالو قاسم و آقای سه نقطه …

ثلاث – حسن مختارزاده : خالو قاسم مهربان مرد محله ماست ،اورا دیده ای،چون مهربان مرد محله شماست.

خالو قاسم همیشه بوی صحک ماهی می دهد،خالو سماچ است،خالو قاسم لنج ندارد و تور وگرگور، خالو قاسم قرض دارد،بیمار دارد،فاطوی خالو ام اس دارد،چندسال،خالو دانشجو دارد،دانش اموز دارد،اجاره خونه دارد،دوچرخه همیشه پنچری هم دارد.

امروز خالو قاسم برای دریافت وامش به بانک میرود،بلند سلام میکند ،جوابی نمیدهند، گوشه ای می ایستد،پرونده وامش را دست به دست میکند،بوی خوش عطری هوش از سر میبرد.

اقای سه نقطه که میاید همه لبخند میزنند، سلام میکنند، تعارف میکنند، مدیر آقای سه نقطه را به محل خوددعوت میکند، مدیر چای میاورد، خالو قاسم یادش میاید که صبح چای نخورده از خانه بیرون زده است.

شماره بانک خالو چهل است،کسی از پشت باجه صدایش میزند،خوشحال به طرفش میرود، مرد پشت باجه بینی اش را می گیرد، خالو بوی صحک ماهی میدهد.

“ببین اینجا نایست، تاسه ماه دیگه از وام خبری نیسه برو جان برو…”

خالو قاسم از بانک که بیرون میاید، بوی خوش عطر اقای سه نقطه تا سیتی سنتر همرایش می‌کند.