بروز شده در : جمعه 7 اردیبهشت 1403 ساعت 10:44 قبل از ظهر

آخرین اخبار

کد خبر: 62016
تعداد نظرات:بدون نظر
تاریخ انتشار:شنبه 26 مهر 99 0:04 ق.ظ

قابل توجه مسئولین و مردم؛

مسیر تخت سنگ و قله بر افتو کنگان در حال تخریب+ عکس

ثلاث- چشمی نیست که ببیند و گوشی نیست که بشنود سالهاست که کوه از دست انسان ،صنعت وکوه خواران در حریم خویش به ستوه آمده و درد بی پایان بیزاری خویش را فریاد می زند…

طبق معمول هر وقت از شلوغی و ازدحام شهری  به ستوه می آمدم ، به کو ه می زدم تا در خلوت کوه که یاد آور  یکرنگی وجود انسانهاست که در شلوغی شهر گم شده است را بیشتر حس کنیم.تا فرصتی باشد برای بازگشت به خود و صیقل دادن روح و روان  و پالایش وزدایش آلودگیها تا سرافرازی کوه بیشتر در وجودم متبلور شود

این بار طبق روال هفتگی ، شبهای پنج شنبه ساعت ۳نیمه شب  مسیر چشمه بی بی حبش کنگان  را طی کردم تا سر قرار مان  زیر دکل روبروی دره سفید (سفید و)منتظر می ماندم تا همنوردان به من ملحق شوند.

پس از رسیدن آنها به اتفاق هم مسیر تخت سنگ و قله بر افتو را  ادامه میدادیم (قله ایی که مشرف به شهر  وبه نوعی نماد شهر کنگان است وهر روز صبح خورشید گیسوان طلایی اش را شانه می زند واز لابه به لای همین قله طلوع میکند تا روشنایی را به جهان بی کران بخشد وگیتی با تبسمش دوباره شکوفا شود )  جهت آبیاری درختانی که توسط کوهنوردان و عاشقان طبیعت کاشته شده بود تا به طریقی دین خود را به طبیعت ادا کنیم.

دردل تاریکی شب ماه امواج نقره فام خود را بی مظایقه از روی طبیعت ساکت و خاموش عبور می داد وما نیز در آن تاریکی به شوق رسیدن به تخت سنگ مسیر پر پیچ وخم کوهستان را بالا و پایین می رفتیم.

چراغ پیشانی ها(هد لایت ها )نور مهتاب را تحت الشعاع قرار داده بود
بوی شبو ها که از دره های کوهستان رو به بالا می رفت همراه با بوته های نا شناخته وحشی که  در هوا می پیچید و انسان را با طبیعت پیوند می زد و بوی ریاحین بخش شبوها موجب شده بود تا ما نیز با کوهستان همراز وهم منش بشیم
پس ازیک ساعت پیمایش سیاهی شب کم کم داشت خود را با سایه های افق در می آمیخت که نشان از رسیدن گروه به مقصد مان تخت سنگ می داد.

پس از اقامه نماز صبح و افروختن آتش و سرو صبحانه  وخوردن چای دودی وابیاری درختان  لحظه ایی به استراحت وتماشای مناظر اطراف  نشستیم
خورشید بدون هیچ مزاحمتی خود را از مشرق بالا می کشید تا یکبار دیگر اهل این روی زمین و کارهای شگفتشان را نظاره کند و غروب هنگام انگشت به دهان به تماشای کارهای عجیب تر  کوه خواران  و افراد سود جو که همانا کارشان به تخریب طبیعت خدادادی است بنشیند.

همگام با آفتاب روشنایی صبح بر ستیغ دوستی ، با او  دست همدلی و برابری  دادیم ،چون کوه برای ما بزرگ ،با عظمت ،پایدار میراثی بس گران سنگ از دستان پر مهر خالق بی همتا برای عاشقان به طبیعت است ،در سکوت کوهستان لحظه ایی غریق خلوت خویش شدم تا بیگانگی غریق کوهستان را بیشتر حس کنم
که مورد ظلم وستم صنعت وکوه خواران قرار گرفته است.

احساس را در خود  خشکاندم تا تخریب دره سفید (سفید و مسیر تخت سنگ و قله بر افتو را که توسط صنعت و معدن و افراد سود جو وکوه خوار مورد هجوم قرار گرفته را بیشتر نظاره  کنم.

مسیری که کوهنوردان سالها  از آنجا عبور می کردند  مسیر همان مسیر مال رو وپایکوب  بود که عریض تر و ماشین رو شده بود

باد این رهگذر قدیمی و صمیمی از دیدن جا پای خشک شده وبی شمار کوه خواران از شرم  روی  بر گردانده و سیلی خشم خویش را بر صخره ها می کوبید ،دیر زمانی است  که پرندگان آشیان را رها کرده و خانه به دوش در به در  به دنبال گوشه ایی دنج بر پهنه بیکران کوه ها می گردند تا اشیان بنا کنند دریغ ازیک وجب جا که پایمال ستم صنعت وکوه خواران شده است حیوانات وحشی غرایض طبیعی خویش را فراموش کرده و ریزه خوار سفره گسترده از زباله ی زباله سازان شده اند.

لحظه ای تامل کردیم وبه این می اندیشیدیم  که چه تناسبی بین من و این خاک است و این را مرتب زمزمه می کردم که ما انسانها در ایام زندگی با خاک تناسب های زیادی داشته ایم ،پوست گوشت واستخوانمان همه از خاک است.

چه تناسب عجیبی آنچه می رویاند ما می خوریم و جزئی از وجودمان می شود چه ساده و چه پیچیده  در اندیشه مان جولان دارد چه اندیشه قویی که با طبیعت پیوند عمیقی پیدا می کند وما انسان ها چه اگاهانه و چه از سر نا آگاهی خیلی راحت پیوند خود با طبیعت را به خاطر منافع شخصیمان از بین می بریم .کوه ها را همانند خیمه های غارت شده ودر هم شکسته به ستوه می آوریم و تخریب می کنیم.

چشمی نیست که ببیند و گوشی نیست که بشنود سالهاست که کوه از دست انسان ،صنعت وکوه خواران در حریم خویش به ستوه آمده و درد بی پایان بیزاری خویش را فریاد می زند که فریاد کمک خواهی آنها از بدو ورود به کوهستان به گوش، می رسد و می توان ظلم وستمی که در عمق جان کوهستان رخنه کرده را دید در این ظلمت امیدی به پیدا کردن راه نیست.

یادداشت:علی قنبری


اخبار مرتبط

نظرات

ارسال نظر

این خبر برای شما تهیه شده است لطفا نظرتان را بیان کنید.

یادداشت سایت

متن