بروز شده در : جمعه 7 اردیبهشت 1403 ساعت 10:44 قبل از ظهر

آخرین اخبار

کد خبر: 66447
تعداد نظرات:بدون نظر
تاریخ انتشار:شنبه 13 آذر 00 10:52 ب.ظ

گفتگو با شاعر نام آشنای جنوب دکتر محمود ابراهیمی؛

شعر امروز کنگان همراه با جریانات ادبی کشور پیش می رود و اثرات پر محتوایی را بر جای گذاشته است

اختصاصی ثلاث- دکتر محمود ابراهیمی شاعر نام آشنای جنوبی در گفتگو با ثلاث جنوب عنوان کرد که شعر امروز کنگان همراه با جریانات ادبی کشور پیش می رود و اثرات پر محتوایی را بر جای گذاشته است.

اختصاصی ثلاث جنوب- گفتگو: حسن مختارزاده- به مناسبت چاپ و انتشار هشتمین اثر شاعر نام آشنای جنوب کشور، دکتر محمود ابراهیمی، بنام »بوسه بر آفتاب« ، در ادامه مصاحبه ای متفاوت را با ایشان انجام داده ایم که می خوانید:

۱- سوال اول خود را از شاعر جنوبی،   دکتر محمود ابراهیمی اندکی مغایر با مصاحبه های گذشته مطرح می کنیم. جناب آقای ابراهیمی؛ شما سالیان سال است که در تهران ساکن هستید. سوال ما این است که روح شما کجاست؟ تهران یا کنگان؟

دکتر محمود ابراهیمی: به نام خدا؛ ضمن تشکر از شما و مدیر مسئول ‌و سایر همکاران زحمت کش   هفته نامه وزین ثلاث جنوب‌، به عرضتان می رسانم که به نظر من «مهاجرت، حرکتی بسیار خوب و‌ مثبت است، زیرا در سفر و مهاجرت است که انسان با افکار و افراد مختلف آشنا می شود. یک‌ نفر دوستدار ادب، که اندک ذوق هنری هم داشته باشد، در سفر و مهاجرت امکان این را می‌یابد که با شاعران و‌ نویسندگان زیادی نشست و برخاست کند و بدیهی است که همه این عوامل می تواند باعث ‌و عامل پیشرفت و ترقی یک ‌شاعر یا نویسنده گردد. ما در طول تاریخ کسانی را می شناسیم که از شهر یا روستایی دوردست برخاسته و به شهرهای بزرگ به ویژه تهران مهاجرت کرده و به مقامات بالا رسیده اند. بدیهی است اگر این افراد در روستای خود می ماندند، آن مدارج پیشرفت و‌ ترقی را به این صورت طی نمی کردند. با وجود همه این ها و بر اساس حدیث «حب‌ الوطن من الایمان‌»، همانطور که اشاره کردید، سالیان سال است که ساکن تهرانم ولی «تهرانی» نیستم! عشق و ‌علاقه و وابستگی فراوانی به زادگاه و شهر و دیارم دارم. این عشق را نه خودم و نه دیگران می توانند پنهان کنند. همانطور که شاهدید من دو کتاب قطور که روی هم دو هزار صفحه می شود، در مورد کنگان به چاپ رسانده ام به نام های «همزاد با دریا» و «کنگان در مسیر تاریخ» که اولی ۱۳۶۰ و دومی ۵۶۰ صفحه می باشد. علاوه بر این، اشعاری در مورد کنگان سروده ام که  بوی دلبستگی به شهر و دیارم می دهد. از جمله در شعر «شهر زیبای جنوب» که با این مصراع آغاز می گردد.

«دست گرمت می فشارم عشق من، کنگان من» ؛  یا در غزلی دیگر به نام «عشق دیار» که دو بیت از آن را برای شاهد گفتارم می آورم.

«عشق جاشوهای شهرم پر غزل سازد مرا  / تا در این حال و هوایم، شاعری آزاده ام

می چکد از باورم شرجی و گرمای جنوب / دوست دارم شیوه همشهریان ساده ام»

با این توضیحات می توانید روح مرا در کوچه پس کوچه های کنگان بیابید، نه در تهران.

۲- آثار زیادی چاپ نموده اید، چه حسی دارید؟ توضیح دهید.

ابراهیمی:  همه ی کتاب ها به ویژه اشعار یک شاعر به منزله ی فرزندان او هستند. و طبیعی است که هر کس فرزندانش را خیلی دوست دارد اما اگر این آثار برای مردم حال و آینده شهر و کشورم مفید باشند و راهگشا واقع شوند و در واقع بیانگر مشکلات، دردها و آلام مردم باشند، طبیعی است که حس بسیار خوبی نسبت به آنها خواهم داشت در غیر این صورت فقط دوستشان دارم، زیرا سال های متمادی برایشان وقت صرف کرده و‌ زحمت کشیده ام.

۳- کتاب های «همزاد با دریا» و «کنگان در مسیر تاریخ» بر اساس چه ایده ای شکل گرفت؟

ابراهیمی:  قبل از شروع به‌ نوشتن این‌کتاب ها و فکر چاپ آن ها، من کتاب های زیادی در خصوص شهرهای مختلف دیده و خوانده بودم، از جمله در استان خودمان بوشهر، کتابی به‌ نام سنگستان در مورد شهر بوشهر به رشته ی تحریر در آمده بود که من‌ بخش هایی از این کتاب را مطالعه کرده بودم. کتاب دیگری در مورد شهرستان برازجان (دشتستان‌) و کتابی در سه جلد در خصوص شهرستان دیر به چاپ رسیده بود و می دیدم که در مورد شهرهای دیگر کشور هم به وسیله ی نویسندگان محلی آن شهرها کتاب هایی در مورد شهر و‌ حتی روستایشان قلمی کرده بودند ولی در خصوص شهرستان کنگان با آن همه سابقه تاریخی که بر کسی پوشیده نیست، حتی یک مقاله هم نوشته نشده بود. لذا برای پر کردن این خلأ بزرگ با همکاری دوست ارزشمندم جناب آقای دکتر عبدالهی بر آن شدیم که کتابی را به مردم عزیز دیارمان تقدیم کنیم که در آن کنگان و عظمت و سابقه ی تاریخی آن را نشان دهیم. ضمناً در مقدمه همان کتاب (همزاد با دریا) نیز مطالبی در این‌ خصوص آورده شده است که بخشی از آن را در اینجا خدمتتان می خوانم.

شهر کنگان که ‌به ‌دلیل وجود صنایع نفت‌ و گاز و … به یک شهر صنعتی تبدیل شده بود و ‌قبل از آن جمعیتی در حدود بیست تا سی هزار نفر بیشتر نداشت، اکنون بیش از صد‌‌ هزار نفر را در خود جای داده است. هموطنان ما از گوشه گوشه ی ایران آمده اند تا در اینجا و این تحولات گسترده سهمی داشته باشند. شهرهای کنگان، بنک، سیراف و حتی روستاهای پرک، شیرینو‌ و برکه چوپان جایگاه مردمی شده است که در این منطقه غریبه اند. نه از تاریخ آن‌ خبری دارند و نه فرهنگ و زبان و‌‌ لهجه و آداب و رسوم و اعتقادات و باور‌داشت های مردم این منطقه را می دانند. این هرج و مرج جمعیتی، جامعه جدیدی را در منطقه ایجاد کرده است که‌ کم کم از اصل و ریشه ی خود جدا می افتد. امروز دیگر خبری از آوازهای دلنشین ماهیگیران و‌ کشاورزان نیست، خبری از بازی های بومی ‌و محلی نیست، خبری از مکتب خانه ها و‌ شب نشینی ها و آداب و‌ رسوم سنتی، عروسی، عزا و ختنه سوران نیست، واژه های زیبای محلی و ضرب المثل های دلنشین فارسی و عربی منطقه در برابر ترکیب آشفته ی فرهنگی جدید پا پس نهاده و‌ عقب نشینی  کرده اند. ساکنان جدید کنگان چیزی از تاریخ دیر پای آن نمی دانند. آثار به جا مانده از نیاکان ما که از اعماق تاریخ به جا مانده را نمی شناسند. نه چیزی از عظمت سیراف می دانند، نه ناخدایان و دریانوردان دریا دل ‌و شجاع را می شناسند. نه خبری از دلاور مردی های مردم منطقه کنگان در مبارزه با اجنبی‌ شنیده اند. همه ی این دلایل و بسیاری از دلایل دیگر، ما را بر آن داشت که‌ همه ی مشکلات راه را به جان بخریم و‌ در پی آن برآییم که کتابی جامع و واقعی و در واقع دائره المعارفی از شهرستان کنگان بنویسیم و خود و دیگران را با آیین خطه ی زرخیز‌ کشور ‌عزیزمان آشناتر کنیم.

۴- چه انگیزه ای باعث شد که‌ کتاب «آن سوی عشق و مستی»، در مورد «وحشی بافقی» را با این حجم به رشته ی تحریر در آورید؟

ابراهیمی:  در پاسخ به این سئوال باید عرض کنم من زندگی نامه و‌ کتاب های تعداد زیادی از شاعران را مطالعه کرده ام. بعضی از این شاعران صاحب سبک خاصی بوده و اندیشه ها و روش های جدیدی را در شعر به وجود آورده ‌و شعر زمان خود را متحول کرده اند. مثل فردوسی، سعدی، حافظ، بابافغانی، صائب تبریزی و … در مورد این شاعران کتاب های متعدد نوشته و‌ اظهار نظرهای فراوانی شده است ولی با وجود این‌که «وحشی بافقی» شاعری نوآور و‌ خود صاحب سبک یا تکمیل کننده ی سبک وقوع و‌ طرز  واسوخت است، به جزء چند مقاله کوتاه و چاپ تکراری اشعارش و نهایتاً توضیحی درباره ی معنی شعرهایش، کتابی در خور شأن و‌ منزلت این شاعر بزرگ و‌ ارزنده به چاپ نرسیده بود ‌و با توجه به این که من علاقه ی شدیدی به شعرهای این شاعر گرانمایه داشته و دارم، پس از سه سال پژوهش و تحقیق، موفق شدم کتابی را در حدود هشتصد صفحه در مورد این شاعر بزرگ قرن دهم‌ هجری تحت عنوان «آن سوی عشق و مستی» تألیف نمایم. در این کتاب سعی کرده‌ام که کلیه زوایای‌ زندگی، اندیشه، کتاب ها و‌ اشعارش را برای خوانندگان و‌ علاقه مندان شعر و ادب فارسی روشن نمایم. و همچنین تلاشم بر این بود که این کتاب کاملاً مستند باشد. به این خاطر بیش از یک صد و چهل جلد کتاب که نامی از این شاعر در آنها ذکر شده بود، مطالعه کرده و حدود سه سال وقت صرف نوشتن این کتاب نمودم. کتاب «آن سوی عشق و مستی» در بهار سال ۱۳۹۹ در شهر بافق (زادگاه وحشی بافقی،) با حضور اساتید، شاعران و نویسندگان برجسته و جمع کثیری از مردم آن شهر رونمایی شد.

۵- از کتاب «بوسه بر آفتاب» و‌ رونمایی آن در کنگان بگویید.

ابراهیمی:  کتاب «بوسه بر آفتاب» هشتمین کتاب منتشر شده از سوی این جانب می باشد که‌ مجموعه ای از ۵۲ غزل، دو مثنوی و یک ساقی نامه و حاوی ۱۴۴ صفحه است که با تیتراژ ۵۵۰ نسخه توسط انتشارات نخستین در تهران به چاپ رسید. این کتاب در تاریخ ۱۴۰۰/۸/۲۳ با همت انجمن دوشنبه های ادبی، اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی و با همکاری امور کتابخانه های کنگان، رونمایی شد. در این جا لازم است از زحمات دوستان و‌ هنرمندان فرهیخته به ویژه حضرتعالی( حاج حسن مختارزاده)، جناب آقای رضا مختار زاده ریاست محترم اداره فرهنگ و‌ ارشاد اسلامی کنگان، جناب آقای حسین قاسمی و سرکار خانم مریم عسکری زاده و سایر ادب دوستان گرامی و‌ شاعران بزرگوار که با حضور و شرکت خود در این مراسم موجب گرمی مراسم و دلگرمی این جانب شدند، صمیمانه تقدیر و‌ تشکر کنم.

۶- شعر امروز کنگان را چگونه می بینید؟

ابراهیمی: شعر امروز کنگان رشد خوبی داشته و‌ نسبتاً موفق بوده است و همراه با جریانات ادبی کشور به پیش می رود و اثرات پر محتوایی را از خود بر جای گذاشته است.

شعر کنگان شعری تولد یافته در شرجی و گرما، موج و ‌دریا است. به این خاطر پر حرارت و پر جنب ‌و جوش است. به ویژه غزل، دو بیتی، رباعی، اشعار نیمایی و‌ سپید شاعران بی ادعای این شهرستان، پر تپش و پویاست و انسان را به وجد آورده و به آینده امیدوار می کند.

شاعرانی چون عبدالجلیل دشتی مطلق (خدایش شفای عاجل عنایت بفرماید)، دکتر رضا طاهری، استاد عبداله علی پور، علی مطهری، احمد خوشنویس‌، حمید اسلامی خواه، علی ادریسی‌، مریم عسکری زاده و … که برخی از این شاعران صاحب کتاب های متعدد بوده و در سطح کشوری و در عرصه ی شعر و ادب صاحب حرف و‌ سخن ممتاز از دیگران هستند. از ویژگی های شعر شاعران کنگان، سادگی و بی پیرایگی آن است که عشق و‌ احساس و عاطفه را در خود جای داده است و بیشتر روایتگر دردها و‌ آلام جامعه می باشد. ذکر این نکته نیز لازم است که شاعران جوان ما باید توجه داشته باشند که اسیر تکرار و تقلید نشوند و با مطالعه ی بیشتر و مستمر آثار گذشته و حال، مبدع و نوآور باشند و پویاتر از گذشته به پیش بروند.

۷- حرف آخر؟

ابراهیمی: حرف آخر من خطاب به شاعران نوجوان و‌ جوان دیارم کنگان است. همان طور که‌ قبلاً اشاره کردم، توصیه من به شما عزیزان این است که‌ اگر می خواهید در آسمان بی کران شعر و‌ ادب به پرواز در آیید و شعرتان چون خورشید بدرخشد‌ و همه جا را بپیماید و ماندگار شود، نیاز به دو بال مطالعه و تفکر دارید. بدون این دو بال در این آسمان زیبا نمی توانید پرواز خوبی داشته باشید. اندیشه و تفکر از لوازم اصلی و زیرساختی شعر است و هر واژه حامل بار معنایی معینی است که با هوشمندی شاعر به سوی معنای خاص خود حرکت می کند تا پیام مورد نظر شاعر را به مخاطب و خواننده اش منتقل کند. از طرفی مطالعه اشعار پیشینیان ( متقدمین) و همچنین شعرهای شاعران معاصر و تسلط داشتن بر واژه ها، کمک می کند که ذهن شاعر روان شود و‌به راحتی منظور و مقصودش را در قالب شعر بیان دارد. پس بر شماست که دست از مطالعه بر ندارید و‌ اندیشه و‌ تفکر را رفیق راه خود بدانید.

۸- یکی از شعرهایتان را برای حسن اختتام به انتخاب خودتان برایمان بخوانید.

ابراهیمی: با اجازه تان غزل «بوسه بر آفتاب» که در صفحه ۵۶ کتاب چاپ شده و اسم کتاب برگرفته از آن است، خدمتتان می خوانم.

بوسه بر آفتاب

باز کن غنچه را بزن لبخند

در سکوت تو واژه ها حرفند

تو نه دنیای من، تمام‌ منی

به دو چشم‌ پر آتشت سوگند

ای بهارم، بهار می آید

نرم نرم، تمام شد اسفند

در پی چشم تو‌ روان گشتم

از خیابان ژاله تا‌ دربند

می روی، پشت سر نگاهی کن

تا شود جان خسته ام خرسند

لب دریای گونه ات رفتم

بوسه بر آفتاب سیری چند؟

تاک‌ِ من مست باغ روی تو شد

سیب و‌ انگور می خورد پیوند

وقت آن شد که‌ غنچه بگشایی

هی نگویی کجا؟ کی و تا چند

کنج باغ دلت نشسته دلم

چایی ات دم کن و بیاور قند

خسته ام، غربتم پر از درد است

باز کن این اسیر خود از بند

.

 

.

 

اخبار مرتبط

نظرات

ارسال نظر

این خبر برای شما تهیه شده است لطفا نظرتان را بیان کنید.

یادداشت سایت

متن