بروز شده در : جمعه 7 اردیبهشت 1403 ساعت 10:44 قبل از ظهر

آخرین اخبار

کد خبر: 8365
تعداد نظرات:یک نظر
تاریخ انتشار:دوشنبه 10 آذر 93 4:37 ب.ظ

به بهانه ی دومین سال‌کوچ خلیل شعر انقلاب /

برای خلیل دلتنگم

ثلاث -سید مرتضی کراماتی : دلش برای همه می سوخت چه آنانی که دوستشان داشت و چه آنانی که پشت سرش صفحه می گذاشتند و چه آنانی که در هر انتخاباتی با اینکه در یک جناح بودند آزارش می دادند .

ثلاث – سید مرتضی کراماتی : (خلیل) همین معرف سادگی و نجابتش بود که با همه ی بزرگی اش خوی درویشی و قناعت پیشگی اش همه را مجذوب کرده بود حتا وقتی که در گیر و بندهای جناها و بازیهای سیاسی بحث میکرد و رو راست و رک و بی پرده حرفش را می زد و عادت نداشت غیر از آنچه در حضورت سخن می راند در پشت سرت قافیه پردازی کند، هرچند در غزل عاشقانه، قافیه پردازخوبی بود .

دلش برای همه می سوخت چه آنانی که دوستشان داشت و چه آنانی که پشت سرش صفحه می گذاشتند و چه آنانی که در هر انتخاباتی با اینکه در یک جناح بودند آزارش می دادند .

هر جند خود دلسوخته ی یاران شهیدش بود که وقتی نامشان را می برد گلگونه ی اشکهایش بر پهنای صورت جو گندمی اش جاری می شد. دغدغه اش آبادانی دیارش بود از هر طریق در هر زمینه و در هر موردی که نام دیارش نمود داشت یا خدمتی برای شهرش بود یا همنوعش گیری در جایی داشت تا مشکل را برطرف نکند قرار نداشت هر چند خود بیقرار لحظه های نابی بود از جنس رویش ، نام دیارش را با عظمت می برد و دلنگران بود که چرا مسئولان شهرش نگاه تعصبی و غیرت به شهر و دیارش ندارند و نبود تا ببیند که وقتی مردم در روز وداعش برایش سنگ تمام گذاشتند برخی از مسئولین شهرش علیرغم تاکید مسئولین در کشور و استان عاجز مدیریت تشیع جنازه اش و یک مراسم ختم در مرکز شهرستان بودند و نه اینکه نخواستند که چشم دیدن عظمتش را نداشتند و انگار گمنامی اش بیشتر برایشان دلچسب بود و نمیدانستند که در عالم عشق ، گمنامی را بیشتر می خرند .

هر جا مسئول بود به تمام معنا مسئولیتش را با کار مداوم ، خستگی ناپذیری، مرارت و پیگیری تفسیر می کرد و اگر تنها امورات فرهنگی را دنبال می کرد شاید بدن نحیف و ماندگار سالهای جنگش در ازدیاد زجر سست ایمانی افراد فرصت طلب و جیره خواران مناصب دو روزه ، به این راحتی از پای در نمی آمد هر چند خود سالها قبل از این غزل خداحافظی پرمعنایی را سروده بود .

تعارفی با بالاسری در مناصب دولتی نداشت که بخواهد کم کاری مدیران در توجیح عقب افتادگی منطقه اش را پذیرا باشد و هر جایی که پا می گذاشت رویش شاگردانش ، شناسنامه ی مراودات قلبی اش در پرورش شکوفه هایی بود که تا اکنون و تا همیشه ، تاثیر گذار امورات مختلف بوده و هستند و خواهند بود .

یزد و بوشهر و اسلامشهر و بندرعباس و دیّر با مسیر گامهایش آشنایند و اگر در کویر بود دلش دریایی بود و اگر در پایتخت سکونت داشت دلش برای دریا می طپید و اگر در بندر عمرش را می گذراند ، از حال هوای مردمانش حتی جاشوها غافل نبود . در حضور دوستان و شاگردانشان همانند پدری مهربان و سختگیر ، امر و نهی می کرد و اما طاقت سرزش دیگران نسبت به دوستان و شاگردانش از سوی دیگران نداشت حتی اگر آن دوست یا شاگرد در مسائلی جناحی و سیاسی همسویش نبود . به سادات معتقد بود و ادب حضور در پیشگاهشان را ارث آباء و اجدادی خود می دانست .

خانه اش ملجأ همه ی دردمندان بود چه آنانی که بقول قیصر شعر ایران : دردشان درد پوستی بود و چه آنانیکه درد دوستی داشتند چه آنانی که جلد کهنه ی شناسنامه هایشان درد می کرد و جه آنانی که نامهایشان …. و صد البته یک روی دیگر بزرگ منشی اش ، همراهی و همدمی و همنفسی سیده ای جلیل القدر بود که پا به پایش از ساحل اولی در کرانه ی خلیج فارس و دامان سیادت و نجابت تا فراسوی باورهایش در سفر بود و تکیه گاه عقاید و روش و منش او بود و هنوز هم و تا همیشه چراغی را که (خلیل) برافروخت ، فروزانتر می سازد و بی بی هاجر ( سیده ای ) است که شاگردان استاد ، حرمتش را در قاب خاطرات نشستهای ادبی و جلسات خانگی شعر و بستگانش در هاله ی مهربانی و مهمان نوازی و فرزندانش در کتیبه ی جاودانگی مادر ، سپاسگزارش بوده و هستند . امسال دو سال از سفر بی بازگشتش می گذرد سفری که تلخی آن همواره در ذهن شاعران معاصر و مردم می ماند چرا که آنها وظیفه خود را برای رهپویی راهش و مرامش به انجام رسانیده و می رسانند اما و اما که مسئولین و بخصوص مسئولین استانی و شهرستانی برای بزرگداشت نام و یاد و مقام و منزلت و جایگاهش باید آستین همت بالا بزنند و تنها دلخوش به مراسم یادمان نباشند که مردم بهترین مراسم یادمان را در ایام پرسوز کوچش بنحو شایسته و قابل تقدیر برگزار نمودند .

خلیل معرف شهرستان و استان و دیارش بود و نگذاریم در لابه لای بازی های زودگذر جناحی و سیاسی و کدورتهای قومی و قبیله ای حکایت غریبی فایز و مفتون و مدام و میرزا عباس دیّری برای شهرستان دیّر تکرار شود هرچند خلیل شاعر و انسان والامرتبه ی ملِی است و باید به سعی و تلاش بزرگمردان و بزرگ زنان رهرو راهش و قدرشناسان منزلتش در اسلامشهر و تهران و بوشهر که در پاسداشت نامش می کوشند ، آفرین گفت تا نسل آینده هم بداند که خلیل همیشه زنده است .

نظرات

  1. اسلامشهری says:

    درود بر اقای کراماتی خیلی زیبا توصیف کردین

ارسال نظر

این خبر برای شما تهیه شده است لطفا نظرتان را بیان کنید.

یادداشت سایت

متن