بروز شده در : جمعه 7 اردیبهشت 1403 ساعت 10:44 قبل از ظهر

آخرین اخبار

کد خبر: 54824
تعداد نظرات:بدون نظر
تاریخ انتشار:یکشنبه 5 خرداد 98 11:30 ق.ظ

به بهانه بهار آلایندگی های کنگان / و اینجا ماهیان دریا نیز ماسک میزنند

نام من بندر است و مانده از تباری دور،ان دورهای دور،میگوید اهالی سرزمینم سرفه میکنند خشک ..خشک..از ان هنگام که نخلهای خوش نقش و نگار قتل عام گردیده و آهن ها و فلرها و… جایشان قد علم نمودند،از ان وقتی که بوی بندر را بوی گاز های سمی جایگزین کرد.بدان هنگامی که دریا نیز بوی زهم ماهیانش را به فراموشی سپرد و محزونانه شروه غم می سراید و سرفه میکند خشک…،خشک..

حسن مختارزاده
سرزمین بندری من سرفه میکند خشک ،خشک،دکتر بندری که نامش را جویا میشود می گوید کنگان،دیر ،عسلویه ،جم،چه فرق میکند ،نام من بندر است و مانده از تباری دور،ان دورهای دور،میگوید اهالی سرزمینم سرفه میکنند خشک ..خشک..از ان هنگام که نخلهای خوش نقش و نگار قتل عام گردیده و آهن ها و فلرها و… جایشان قد علم نمودند،از ان وقتی که بوی بندر را بوی گاز های سمی جایگزین کرد.بدان هنگامی که دریا نیز بوی زهم ماهیانش را به فراموشی سپرد و محزونانه شروه غم می سراید و سرفه میکند خشک…،خشک.


و اینجا بندر است .کنگان ودیر وعسلویه اش فرقی نیست ،مهم ان است که مهم نیست جماعتی که درونش تنفس میکنند و رنجی میکشند براین تنفس های الوده،مهم ان است که مهم نیست بودنهای ادم های این احوالی که قراراست زنده بمانند وزندگی کنند.
هرچندکه جناب زندگی نیز این روزها حال و احوال خوشی ندارد و در بیمارستان بندر زیر سرم چشم انتظار دکتری است که از راه برسد و مداوایش کند. می گویند جناب دکتر نیز برای معالجه خشکی سرفه هایش که بوی گاز میدهد راهی دیار از ما بهتران شده است.
اینجا بندراست ،همسایه گاز و دیوار به دیوار نفت، زنان و دختران بندر خیلی وقت هاست که دیگر بتوله های خوش نقش و نگارشان را از یاد برده و به جایش ماسک میزنند،اینجا دیگر بوی خوش کندر و بخور و گلاب و گل محمدی ،معنایی ندارد،اینجا بوی گاز سرک کش کوچه پس کوچه هاست بی هیچ رحمی وبی هیچ اعتنایی .
فلرهای نفت وگاز در پس بی اعتنایی جماعت مسئول به تعهدات، همچنان قربانی گرفته ومیگیرند. برگزاری همایشها و سمینارها و نهارها وعکسهای ویژه و خبرهای ویژه وخبرنگاران ویژه نیز بهانه ای بیش نیست از برای اینکه عملی کرده اند و عملکردی را لازم است براین معیار.
اینجا بندراست،با مردمانی ماسک زده ،با نسلی الوده از دوده ها ونسلی الوده که درراه هستند و قراراست بدین دهکده الودگان پای گذارند و مرگ را تنفس نمایند.
خبر مهم آن است که جناب عزراییل هم حوصله امدن این حوالی راندارد ،هم بدلیل الودگی وهم بدلیل انکه جماعت زمینی ماموریتش را بخوبی انجام میدهند.
حضورالایندگی در خشکی و دریا ،سکوت درداور نیستی را فریاد میکند. مردان بندری دیگر دل به دریا نداده و نگهبان اهن ها میشوند. ناخدای بندری زنجیر درب ماشین های اربابان نفتی را باز وبسته میکند و دیگرانش برایشان چای میریزند و قهوه و نسکافه ودریا نیز ارام ارام به زیر خاک توسعه مناطق نفتی زنده بگور میشود و بندر ارام ارام به محاصره حصارها در میاید.
بی بی شریفه خیلی وقت است که قصه های پریون دریایی را زمزمه نمی کند،بی بی شریفه می گوید که حتی درخوابش هم نمی ایند. پریون ها رفته اند، دور دور، به بنادری دورتر که نه بوی گاز بدهد نه نفت. خیلی وقت است که بوی زهم ماهی های بندری حالش را خوش نمی کند،اینجا ماهی ها هم بوی گاز میدهند و بوی نفت.
دوده های سیاه ارام ارام بلندای بندر چتری میکشد تند،وادمکهای بندری ارام ارام سرک کش خیابان میگردند،ادمکها کوچک میشوند کوچکتر و ادمک های نفتی بزرگ وبزرگتر.
اینجا بندر است ،همه درحال سرفه کردن خشک،ادمهای بندری ماسک زده اند،اینجا حتی ماهیان دریایی نیز ماسک می زنند.

پنجم خرداد نود وهشت،استان بوشهر،شهرستان کنگان.
حسن مختارزاده

نظرات

ارسال نظر

این خبر برای شما تهیه شده است لطفا نظرتان را بیان کنید.

یادداشت سایت

متن