ثلاث-“شنیوب ” بر وزن” گبگوب “در اصطلاح محلی از خانواده ها خرچنگ ها درحاشیه ساحل، میان ماسه ها حدفاصل آب دریا و ماسه بادی ها زندگی میکرد، شنیوب ها قبلاً که تعداد شان بیشتر بود دسته جمعی زندگی می کردند و محکم هوای هم را داشتند، از عادات غریزی شان ، حفاری محل زندگی با چاله ی مستقیم عمودی به اندازه قطر خود که معمولاً از قطر یک جعبه کبریت بیشتر نمی شد به عمق زمین ماسه ی و ادامه حفاری بصورت افقی و اتصال با دالان و کانال های همتایان ادامه می یافت.
شنیوب پیری ، فرزند را نصیحت می نمود که : چرخیدن در میان ماسه ها تورا همرنگ طبیعت می کند و چشم آدمیزاد را برای دیدنت به خطا می اندازد، یافتن طعمه و خزاندن آن به پستوی خانه در هنگام مد آب تورا تا فرصت بیرون رفتن بعدی از گرسنگی درامان میدارد، هندسه ی تو درتوی دالان ها ازگزند موج حفظ می کند،…
سایه ی آدمی را که دیدی به چاله برو و از دالان های پرپیچ خم پناهگاهی برای خود برگزین ! با سخت پوستان دیگر معاشرت و مراودت نداشته باش ؟ که ازتو بظرافت پوستت و لذت گوشتت ، لقمه ی چپ خواهند ساخت! انسان امروزی نه قدر ماسه ی خشک و نه تر آن می داند، در زیر بستر ساحل همزیستی با دریا بیاموز که همان خانه ی امن است و وادی ایمن ! همتایان خود را فراموش نکن که از تویاد می گیرند و تو از آنها … مسیر کسب روزیت وسبک زندگیت و راه خروجیت از چاله را متعدد ومتنوع بنما … وهیچگاه از ترفند وحیلت وشگرد “بشر” غفلت نکن! که گرچه تو بنظر خود لاغری واستخوانی ولی از تو طعمه ی می سازد برای صید دیگرآبزیان دریائی !
“شنیوب پیر”می گفت و می گفت … تا آنکه شنیوب جوان بسخن آمد :
– پندانه پدر را شنودم چشم شسته را باردیگر گشودم … همه را به ذهن سپرده وبرخاطرجان می نگارم … اما چه جای صبر کردن که سایه ی آدمی برمن افتد، همان از فاصله ی دورکه بو وسیاهه ی وی بمنظر ومشام رسید راه دریا را در پیش میگرم و از همان زیر آب ساحل که چاله ی را با علامت ماسه ی خاص سر برگرفته ام، می کاوم و مخفی شدن را می آغازم … !
“شنیوب پیر” شاخک راست را برشانه ی پسرکوفت وسخت اورا تحسین وتمجید کرد و گفت : ای نورچشمی این را نسل جوان می داند و من نمی دانستم ؟! آوخ که نیاکان ما بهمان بسندگی ساحل در ازمنه ی سابق چقدر به زحمت افتادند و جمعیت شان بهمان سهل وساده انگاری به تحلیل تضیع و عذرتقصیرافتاد.!
عبدالمجید اورا / – کنگان – ۲۲./ ۱۲/ ۹۹
متن
بسام کریمی- من بی ثوادم و این مهمترین ...
مش مختار گفت: چته ملا مُنگ الدین اول ...
ندارد روغنی فانوس فرهنگ در این ...
از آسانسور که برگردند برمی گردند ...
بسام کریمی: وقتی در سال ۲۰۱۶ میلادی ...
یه صبح دیگه و یه سلام دوباره به همه شما ...
بسام کریمی (هامور) و اما امروزه ...
خب حضار گرانقدر... همه شما با بیوگرافی ...
ایهاالناس... دولتمردان گرام، سران ...
آقا من اعتراض دارم… یعنی نه تنها من ...