اینجا همه چی تشن

اینجا آدمها به جای آهن ها ذوب می شوند

زمین تش، اسمون تش، ماشین تش، خونه تش، خیابون تش،پارک تش، منطقه تش، شهروندان محترم الان درست درجهنم بسر میبرید وچقدر زیباست این جهنم، مردم با خیال راحت سیتی سنتر میروند، سوپرمارکت میروند، بازار میروند، برخی بنگاههای املاک خانه های انچنانی قالب میکنند، مردم کارناوال عروسی راه می اندازند، بنگاهای خودرو ، ماشین تاخت میزنند، اول صبحی خورشید خانم اسمون، سربرکشیده از حوالی جم را درخیابان دیدم، درحالیکه عرق از سر و رویش سرازیر بود به وضعیت گرمای بیش از حد معترض بود. گفتمش تو دیگر چرا ؟ تو که دیگر نباید معترض باشی! رویش را برگرداند و راهی سیتی سنتر کنگان شد.

زمین تش، اسمون تش، بوی گاز و بوی شرجی نوید هوای پاک وسالمی را میدهد. مردان و زنان نفتی خوشبحالند؛ سوار بر هواپیماههای شبانروز درخدمت زحمتکشان نفت، بدون تنفس این هوای سالم وبهداشتی همیشه راهی دیار از ما بهترانند وجماعت جنوبی اش همچون نگاهبانان اتشکده ها ، مراقب و پابرجا! زمین تش اسمون تش، کولر خانه دی علی امروز گله مند بود گفت پارسال قول داده بودی برایم کولر بخری من تحمل این گرما را ندارم. دی علی گفته بود  بوا بوا کولرامونم طلب کولر میگردن..

 امروز ماهیهای دریای کنگان به فرمانداری مراجعه کرده وخواستار سهمیه کولر شدند. ماهی شیر میگفت: جون خوتون سی ریس برق قسمش بدین فکری سی قطعی برق ما کنند؛ بنده خدا خبرنداشت که ریس برق طلب برق تو کیچه پس کیچه کنگون هراسونن؛  جالبتر که مردم دمدمای غروب بساط شام را درپارکهای ساحلی براه میندازند ،شام خوردن درجهنم حال میده والله. 

 زمین تش ،اسمون تش، ناخدا اسمیلو گفت: وقت خرک رنگن ، شور وشوق رطب وخرمان؛ دی عبدی گفت: تش تو جون همش، رنگ رطب گرفتیم اسمیلو.

زمین تش اسمون تش ،زمین واسمون تش،دریا تش ، لنج تش،قایق تش، صید تش، صیاد تش،ماهی تش،میگو تش،،بیابون تش ،خیابون تش،خبر رسیده که خورشید خانم اسمون  را هم به دلیل گرما زدگی به بیمارستان کنگان برده اند، احتمالا راهی شیراز بشود  ،بیمارستان تش،دکتر تش، کلینیک تش. و سلفی با بیمار تش گرفته . ما  ادم های جهنمی چقدر خوشبحالمان میشود این روزها…

 زمین تش ….اسمون تش..زمین واسمون. ماشین، خبر رسید که ماشین اتش نشانی اتش گرفته و مردم درحال خاموش کردن ماشین اتش نشانی شده اند . وسلفی با اتش واتش نشان …….

اب تش..ادم تش …این روزها ادم ها به جای اهن ها ذوب میشوند.

به قلم حسن مختارزاده